یادداشت سردار شهید مهدی شرع پسند
نوید شاهد البرز؛ شهید «مهدی شرع پسند» در بیستم آذر ماه 1334، در کرج چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و به عنوان پاسدار در دفاع مقدس از خود رشادت های فراوان نشان داد و به عنوان فرمانده عملیات والفجر پنج در منطقه عملیاتی جنگوله در دوم اسفند ماه 1362، به شهادت رسید. تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
گزیده ای از یادداشت های سردار رشید اسلام شهید مهدی شرع پسند را در ادامه می آوریم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ممکن است بگوئید که در این موقعیت و با توجه به مسئله ای که در پیش بود به ماموریت آمدن صلاح نبود ولی لحظات آزمایش در زندگی گاهی پیش می آید و طفره رفتن و پاپس کشیدن از وظایف انقلابی بهیچ وجه در پیشگاه خدا بخشیده نخواهد شد .
قل ان کان آبائکم و ابنائکم و اخوانکم ....بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرهایتان و طایفه تان و اموالی که پس انداز کرده اید نزد شما محبوبتر از خدا و رسول و جهاد در راه خدا هستند پس منتظر فرمان خدا باشید و خدا گروه نابکاران را هدایت نمی کند .
اردیبهشت 59
در موقعیتی که من داشتم – که از آن با خبر هستید – میشه با توجیه کردن و بهانه آوردن از آمدن به اینجا سر باز زد ، اما آزمایشها و ابتلائات فقط آگاهی در زندگی به شکل تعیین کننده پیش می آید ، زندگی روزمره – خو کردن به خور و خواب – انسان را سنگین می کند و انگار به زمین می چسباند، تا وقتی به نظر می آید که بیشتر معنی و هدف دارد. از زمانی که جبهه خودی غالب می شود، تردیدهائی در بعضی موارد ، در درستی راه در دل انسان راه پیدا می کند، خصوصا" با در نظر گرفتن اینکه قوای حاکم و تصمیم گیرنده، چه بسا بصورت اسلامی رفتار نکرده و در نتیجه خودی از خلوص و یکدستی ناب برخوردار نیست و کسانی درصدد میراثخوری هستند و از آن طرف ضد انقلابیون و جبهه مقابل آنطور که صد در صد چهره طاغوتی داشته باشند، نیستند و به این جهت این جنگ شدیدا" درد آور است و ملال انگیز – مثل جنگ خواج نهروان – بهر صورت راهی جز این نیست، اینها شایستگی حکومت بر مردم را ندارند، حداقل چیزی که می توان گفت: این است که چند دستگی شان و اختلافات شدید شان با یکدیگر ، فساد و خود پرستی و وابستگی سرانشان ، برای تباه کردن مردم کافی است، اگر چه عده ای از همین مردم تشخیص ندهند. دیشب بود یا پریشب، رادیو اخباری راجع به امام دهم می گفت که بیست سال در زندان بوده است انسان از زندگی خود و بی ثمر بودن آن شرم می کند، برای راه خدا ، اعتلای کلمه حق بایستی تمام عمر و تمام استعدادها را بکار گرفت. هر قدر از این مرتبه تنزل داشته باشیم، خسران است ، یک قدم از این راه ، استقرار عدل و اقامه حق در زمین است و توفیق از خداست. تاوان استفاده از امکانات بیشتر زندگی، انفاق اموال و انفس در راه خدا، یعنی به پای مردم است. خلق خدا در اینجا شدیدا" محتاجند از شرح اوضاع در اینجا برای پرهیز از اتلاف وقت تو خود داری می کنم. الان غروب است، ساعتی که بقول شریعتی رخت غم انگیز و عمیق و معنی دار است. عبدالباسط از رادیو الان این آیه را می خواند: راستی ما برای فردایمان چه پیش فرستاده ایم من این روزها شدیدا" احساس نگرانی می کنم . از این حالت شل و ماندگاری که در من پیدا شده، از خدا پنهان نیست از بنده اش چه پنهان، بعضی لحظات که احساس می کردم ممکن است لحظه رفتن باشد؛ یک حالت ارتجاعی و کشش به سوی عقب در خود احساس می کردم که جدا " پستی و رذالت است که کسی در قبول شهادت تردید کند زمانی که در قم بودم گاهی با تمام وجود آرزو می کردم که ..... اردیبهشت 59 کردستان
دو سه روز پیش امام راجع به امتحان قدری صحبت کرد. من یکی از توصیه هایم این است که حتما" صحبت های امام را گوش کنید و با تمام دقت در حالت عادی گاهی این احساس به انسان دست می دهد که خوب وقتی که کسی نماز می خواند و روزه می گیرد و تکالیف دیگر را در همین ردیف به جا می آورد پس دیگر مسئله تمام است و دلیلی برای نگرانی و ترس از مواخذه خدا وجود ندارد. این احساس بی نیازی که بسیار برای افراد پیش می آید هم غلط و هم خطرناک است. وقتی که ما در نظر بیاوریم که پیغمبر و علی و سایر ائمه آنطور به درگاه خدا توبه و انابه و استغفار می کردند و حضرت علی در دعای کمیل و سایر موارد به آن لحن و با آن جملات از خدا طلب عفو می نماید .... وقتی ما فروتنی و تواضع امام را می بینیم پی می بریم که این خیال و توهم که گاهی شیطان به انسان تلقین می کند و او را به سبب اعمال روزمره از خود راضی می گرداند، چقدر بی پایه و پوچ است. در لحظات امتحان و شبهای قدر انسان به میزان انسانیت خویش پی می برد و ضعفهای خود را باز می شناسد . اینجا در این چند روزی که ما فرصت داشتیم اغلب قرآن می خواندیم، سرگذشت قوم بنی اسرائیل در سوره بقره عبرت انگیز و آموزنده است . گاهی انسان می گوید که چه حکمتی است که خدا درباره یک طایفه اینهمه آیه در قرآن نازل فرموده است، لیکن با اندک دقتی معلوم می شود که این سرگذشت برای همه طوایف – با اختلاف در جزئیات – پیش می آید و یا ممکن است که پیش آید.
چندین مرتبه خداوند آنها را می بخشاید باز رو برمی گردانند و نافرمانی می کنند و در تمام موارد عشق آنها به دنیا و آسایش دنیاو عمر طولانی و خلاصه جوانب پست حیوانی انگیزه نافرمانی و عصیانشان می باشد . در جای دیگری به موسی می گویند: مادر این جنگی که تو ما را به آن می خوانی شرکت نخواهیم کرد. پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما همین جا مینشینیم. هر بار که در قرآن یکی از موارد تخلف و سرکشی بنی اسرائیل یاد آوری می گردد انسان بی اختیار در دل خود آنها را لعنت کرده و به سبب این همه پستی و رذالت و حقارت و دنیا پرستی و راحت طلبی و نژاد پرستی و فرقه گرایی و ضعفی که آنها داشتند انسان خود را از آن مردم مبرا و جدا حس می کند و هیچکس با فطرت پاک دوست ندارد که آنگونه باشد و هیچ ملتی در صورت تعقل راه آنها را نمی پسندد. الآن ما ملت در معرض امتحان هستیم . موسائی بود و ما را از چنگال فرعون خون آشامی نجات داد خدا می خواهد بداند که آیا ما شکر نعمت او را به جا می آوریم و یا خدای ناکرده همچون بنی اسرائیل سرکشی و نافرمانی پیشه می کنیم و از روی ضعف و بی ایمانی موسی را رها کرده و گوساله سامری را می پرستیم.
امروز زمان آن رسیده است که ما یا مانندحواریون عیسی و یاران محمد (ص) و پیروان علی و اصحاب حسین باشیم یا مانند طائفه های عاد و ثمود و بنی اسرائیل و اصحاب ایکه و موتفکات .... دچار عذاب الهی شویم و از بزرگترین عذابها براستی تسلط مشتی رجاله و بی حیثیت مانند رژیم گذشته بر مردم می باشد.
امروز مردم مستضعف دنیا که مانند رمه های بیچوپان در این بیابانها سرگردانند و گرگان جهان خوار آنها را می دزدند ، چشم به این مشعلی دوخته اند که در دست این چوپان – که از احفاد همان چوپانها است که پیامبر می شدند – قرار داد و دلهاشان مضطرب است که آیا راه نجاتی هست و امام همچون جد بزرگوارش در صحرای کربلا هر روز بانک می زند که آیا یاری کننده ای هست ؟ حال حضرت عباس بهتر است یا قوم کوفه؟
دیروز یک مقاله از کتاب آقای مطهری راجع به شهید می خواندیم که شهید را به شمعی تشبیه کرده بود که می سوزد و از فروغ او دیگران راه مییابند و هدایت می شوند، با این تفاوت که شمع در اثر سوختن از بین می رود ولی شهید به حسب واقع از بین نمی رود. اگر زندگی را کاروانی و یا رودی در حرکت و در جهت سیر الی الله و تکامل به سوی ارزشهای متعالی و معراج، حساب کنیم، روشنی بخشندگان و هادیان خود، نفس زندگی هستند اگر چه ظاهرا" و جسما" در قید حیات نباشند و واماندگان و عقب افتاده ها و ایستادگان؛ مردگانند ولو اینکه بسیار بخورند و بسیار متمتع باشند و مقصر فی النار هوی . بین بیست سال سن و پنجاه سال فاصله زیادی نیست ، لیکن بین یک زندگی الهی و اسلامی و انسانی و فداکارانه با یک زندگی انگلی و حیوانی که شامل امیال و کششهای پست دنیوی و شخصی باشد تفاوت از لحن است تا روح خدا یک نکته که غالبا" از انظار پنهان می ماند این است که ما گذشته از اهداف متعالی انسانی و الهی که در این انقلاب باید دنبال کنیم ، بعنوان یک ملت ناگزیریم برای بهبود وضع و ادامه زندگیمان بجنگیم و جهاد کنیم و این تصور اشتباه است که اگر ما دست روی دست بگذاریم و بدنبال زندگی شخصیمان باشیم زندگی آسوده ای خواهیم داشت .
توصیه می
نمایم به خواندن قرآن ونهج البلاغه زیاد و اصرار بر تعلیم و تربیت شاگردان و پرهیز
از اتلاف وقت .