تاکید بر حفظ حجاب در وصیت نامه شهید شانزده ساله
نوید شاهد البرز؛ در سال 1345، در یک خانواده زحمت کش کشاورز و مومن
در روستای «نجم آباد» یکی از روستاهای دورافتاده شهرستان «ساوجبلاغ» کودکی به دنیا
آمد که نام او را به جهت علاقه به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام «عباس »
نامیدند.
شهید گرانقدر « عباس آزاد رنجبر» » دوران کودکی را نیز مانند سایر کودکان در دامن پرمهر
و محبت خانواده گذراند و خصلت شهادت و مردانگی و شجاعت و فداکاری را از والدین
آموخت. بعد از دوران کودکی وارد مدرسه همان روستا شد و تحصیلات ابتدائی را در همان
روستا به پایان رساند. بعد از طی دوران ابتدایی به یاری پدر خود شتافت و در امر کشاورزی
مشغول شد. او در کنار کشاورزی حرفه خیاطی
را هم نیک آموخت و استادکاری ماهر شد.
تا این که جنگ تحمیلی بر
کشور عزیزمان با تحریک آمریکای جنایتکار آغاز گردید و چون علاقه به اسلام و میهن
در وجود ایشان شعله ور بود فرمان رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) را لبیک گفته
و به سوی جبهه ها روان شد. پدر ایشان نیز باایمان و علاقه شدیدی که به اسلام
و انقلاب داشت همواره مشوق او بود.
این بزرگمرد کوچک در حالیکه شانزده سال بیشتر نداشت با رشادت و مردانگی بزرگی به مقابله با بعثیان پرداخت و در عملیات والفجر یک حماسه ها آفرید و از جان خود برای وطنش مایه گذارد و در روز بیست و هفتم بهمن ماه 1361، به سوی معبود حقیقی پرگشود و تا ابد جاودانه گردید. تربت پاکش در گلزار شهدای نجم آباد در ساوجبلاغ مظهری از ایثار و شهامت است.
وصیت نامه «شهید عباس آزاد رنجبر» را در ادامه مطلب می خوانید:
گمان مکنید کسانی که در راه خدا کشته می شوند آنها نمرده اند بلکه زنده اند و نزد خدای خود روزی می خورند.
باسلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و شهیدان به خون غلتان ایران و امت شهید پرور ایران و باسلام و درود از آدم تا خاتم که درسهایی از ایشان آموختم که همیشه خون بر شمشیر جباران و ستمکاران پیروز بوده است و به ما نشان داده است که هیچ ابرقدرتی و هیچ ابر جنایتی نمی تواند در مقابل امدادهای الهی بایستد. همانطوری که فرعون در مقابل حضرت موسی می ایستاد و خود را خدای عالم می دانست و خداوند به او عمر داد و ثابت کرد که خدایی به جز خدای یکتا نیست و آخر او را در رود با افرادش غرق کرد و همانطور با فرعون زمان صدام که ادعا می کرد پنج روزه ایران را می گیرد و به دست اربابانش امریکای جنایتکار و شوروی کمونیست می داد و در ایران حکومت خود راپیاده می کردند و در مقابل امام عزیزمان ایستادند اما خداوند به آنها نشان داد که هیچ کاری نمی توانند بکنند آن برنامه طبسشان که همیشه بدرک اسفل السافلین رفتند و از بنی صدر و رجویها امید داشتندکه با لباس زنانه فرار کردند و ابرقدرتها را افشا کردند.
ای امت اسلامی و شهید پرور ما در مقابل خون شهیدان هر قدر برای این انقلاب کارکنیم بازکاری نکرده ایم و مدیون خون شهدا هستیم چون هیچ چیزی بالاتر از شهادت نیست. من به شما توصیه می کنم که اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید و به حرف امامان دلتان را شاد کنید شما خانواده های شهدا چشم و چراغ این ملت هستید. امام خمینی(ره) و شما برادرم راه مرا ادامه دهید تا این ابرقدرتها را شکست بدهید.
ای خواهرم از شما می خواهم که حجابتان را حفظ کنید و زینبوار صبور باشید و برای من ناراحت نباشید و به تمام جوانهای ده سلام برسانید و بگوئید که به جبهه ها بیایند تا خود را بسازند و رهبر را تنها نگذارند و به تمام فامیلها سلام برسانید و بدی اگر ازمن دیده اید، مراببخشید و ...
دوباره به شما پدر و مادر و خواهرم و برادرانم می گویم که وقتی من شهید شدم برای من ناراحت نباشید و گریه نکنید چون عروسی من است شما برای علی اکبر حسین (ع) گریه کنید چون او هم در شب عروسی اش به شهادت رسید و با شهادت ازدواج کرد.
لاله ها لاله هانشکفته پژمرد * نیامد عباس جان جبهه شهیدشد
شهیدان ناظراعمال مایند * شهیدان کشته راه خدایند
شهیدان زنده اند الله اکبر * به حق پیوسته اند الله اکبر
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
از عمر ما بکاه و بر عمر یک لحظه رهبرم بیفزا.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری