در بیست و نهمین سالگرد شهادت منتشر می شود؛

نامه های سرباز شهید به مادر

دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۶

نامه شهید

اي مادر غمديده نداري خبر از من * در گردش چه آمد به سر من منم روزي كه بلبل در چمن بودم* زسختيهاي سربازي مادر جان بي‌خبر

نوید شاهد البرز؛ سرباز شهید «محمودامان آبادی»که نام پدرش «یدالله» است در بیستم فروردین ماه 1350، چشم به جهان گشود. وی تا پنجم ابتدایی ادامه تحصیل داد و در حین خدمت مقدس سربازی در زیر پرچم مقدس جمهوری اسلامی در تاریخ پنجم دیماه 1369، در اثر انفجار مین به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای «ولد آباد» نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.

نامه های به یادگار مانده از سرباز شهید «محمود امان آبادی»؛

به خدمت خانواده عزيزم سلام گرم و دعا مي كنم اميدوارم كه حالتان خوب بوده باشد. اگر از اينجانب «محمود امان آبادي» فرزند خود را خواسته باشيد؛ به سلامت برقرار مي‌باشد و هيچ‌گونه ندارد به جز دوري شما به مادر و پدرم سلام گرم و دعا مي‌رسانم به برادرم ابوالقاسم سلام گرم و دعا مي‌كنم و همچنين به برادرم عزيز محمد سلام گرم و دعا مي‌كنم و همچنين به خواهرم مريم و محترم هم سلام گرم و دعا مي‌كنم. مادر جان! غصه نخور شايد ديگر تا عيد نوروز نيامدم و چشم انتظار من باشيد شايد ديگر هم به مرخصي نيامدم به اهل خانواده خواهرانم زهرا خانم و علي و مهدي پريسا و محمد آقا سلام مرا برسانيد. مادر جان! براي من گريه نكني همينطور به علي قصابي و حسين قصابي سلام مرا برسانيد به ابوالقاسم بگو كه براي من تلفن بزند و مرا از حالشان باخبر كند و سلام مرا به دوستان و آشنايان برسانيد. خداحافظ شما به اميد ديدار هرچه زودتر.

اي مادر غمديده نداري خبر از من * در گردش چه آمد به سر من

منم روزي كه بلبل در چمن بودم* زسختيهاي سربازي مادر جان بي‌خبر

كار سربازي خيالت كار آسان* اگر مرغ هواي باشد برايش مثل من پايان

نامه‌اي نوشتم از برگ انگور* شدم سرباز و گشتم از وطن دور

نمكدان در نمك شوري ندارد* دل من طاقت دوري ندارد

قلم را گرفتم به شوق تمام *كه برايت نوشتم دعا سلام

جواب نامه فوري فوري فوري فوري

مورخه چهارم آبان ماه 1369، سرباز وظيفه محمود دوست شما محمود

خيلي دلم برايت تنگ شده مادر خداحافظ به اميد ديدار

**********
خدمت پدر و مادر عزيز سلام عرض مي‌کنم و اميدوارم که حالتان خوب باشد و پس از عرض سلام گرم به برادران عزيزم احمدآقا، ابوالقاسم‌آقا، محمدآقا سلام گرم و دعا مي‌فرستم. زهرا خانم محترم، مريم سلام گرمي مي‌فرستم و اميدوارم که حالتان خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد اميدوارم که محترم در امتحان هايت را به خوبي بدهي و قبول بشوي و اميدوارم که مريم هم در امتحانهايش قبول شود و مرا خوشحال کند سلام مرا به علي‌آقا قصابي و حسين آقا برادر علي قصابي برسانيد.

و سلام گرم به دائي و زن‌دایی رضا و زري برسانيد و به دائي بگوئيد مي‌بخشيد که با او خداحافظي نکرده‌ام. ابوالقاسم جان! به بچه‌هاي محل سلام گرم مرا برسانيد.

راستي هر کسی از حال من پرسيد؛ سلام مرا به او برسانيد. مادر جان! خيلي دلم براي تو تنگ شده است اميدوارم که حال شما هم خوب باشد.

من هم حالم خوب هست به اميدي که همديگر را ببينيم مادر دوستت دارم برادر جانم ، مادرم را اذيت نکنید بالاخره خواستگاري چه شد مرا در جريان بگذاريد به خانواده زن‌ داداشم سلام مرا برسانيد. به آقاي سلطانی و خانواده‌اش سلام مرا برسانيد. اميدوارم که خواستگاري احمد با زن‌داداش به خوبي به پايان برسد.

مرکب با قلم مانند آب است * خجالت مي‌کشمکه خطم خراب است

چاي در قوري جواب نامه* فوري فوري فوري فوري

تا سه ماه ديگر هيچ کدام شما را نمي‌بينم

بیست و پنجم خرداد ماه
1369

*********

با عرض سلام خدمت خانواده خودم سلام گرم عرض مي‌كنم اميدوارم که حالتان خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد. سلام گرم و دعاي مرا از راه دور بفرستيد و به دوستان و آشنايان برسانيد و بگوئيد تا بیست و هشتم تیر ماه 1369، تا نهم مرداد ماه 1369، به ما شايد مرخصي بدهند اگر از احوالات اينجانب برادر خود را خواسته باشيد به سلامتي برقرار مي‌باشد و به دعاگوئي شما مي‌پردازد سلامي گرم مرا به مادر عزيز و مهربانم برسانيد. اميدوارم که حالتان خوب بوده باشد به زن ‌داداش مهربان و گرامي سلامي گرم و دعا مي‌کنم. به پدر خوب و مهربانم سلام گرم و دعا مي‌کنم احمد جان! به مادرم بگو که ناراحت من نباشد اگر خدا بخواهد تا 10 روز ديگر به من شايد مرخصي بدهند سلام من به خانواده دائيم برسانيد و بگوئيد مي‌بخشيد که با دائيم خداحافظي نکردم به زن‌دائيم هم سلام مرا برسانيد. به برادر خوب و مهربانم سلام گرم مي‌رسانم به ابوالقاسم، محمد، محترم، مريم، زهرا ،محمد، علي، مهدي، پريسا، زري، رضا، محمد، فرنگيس، ناهيد خانم هم سلام مرا برسانيد. اميدوارم که حالتان خوب باشد. به اميدديدار خداحافظ شما دوست هميشه شما برادر کوچک خودتان

سرباز وظيفه «محمود امان آبادی» مورخه بیست و هشتم تیر ماه 1369

مسلسل، ياورم باشد* به جاي مادر، غم پرورم باشد

نوشتم نامه‌اي از برگ انگور* شدم سرباز و گشتم از وطن دور

نوشتم نامه‌اي از برگ خرما *چطور طاقت بيارم 24 ماه

لباس ارتش نظم و نظام است8 دو سال زندگي بر ما حرام است

امشب اي ماه، به درد دل من تسکینی* آخر اي ماه، تو همدرد من مسکینی * خداحافظ شما
*******
خدمت خانواده عزيزم سلام گرم و دعا مي‌‌کنم؛

پس از عرض سلام سلامت همه شما را از درگاه خدا مي‌خواهم اگر از احوالات پسر کوچک خود را خواسته باشيد به سلامت برقرار مي‌باشد به پدر و مادر خوب سلام گرم و دعا از راه دور مي‌فرستم اميدوارم كه حال همه شما خوب باشد پسر كوچك شما محمود امان آبادي چهارم تیر ماه 1369 .

چند روز که از شما خبر ندارم نامه براي من بفرستيد و مرا از نگراني در بياوريد به ما گفتند تا 45 روز ديگر به شما مرخصي نمي‌ دهیم. با سلام به برادر خوب و مهربانم اميدوارم که حالت خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد و در زندگي خوب باشيد به برادرهاي کوچک خودم سلام گرم و دعا مي‌فرستم به نام ابوالقاسم آقا، محمد آقا، با خواهرهاي خودم سلام و دعا مي‌فرستم به نام خانم محترم خانم مريم به خواهر خوبم هم سلام گرم و دعا مي‌فرستم اميدوارم كه در زندگي خوب باشي به محمدآقا علي آقا مهدي آقا به پريسا هم سلام گرم و دعا مي‌فرستم اميدوارم که همه شما خوب باشيد به دائي خوب و مهربان سلام گرم مي‌فرستم اميدوارم که حالت خوب باشد به فرنگیس، زن‌دائي و رضا پسردائي، زري دختردائي هم سلام گرم و دعا مي‌فرستم اميدوارم كه حالتان خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد. اينجا من خوب هستم و ناراحتي ندارم ولي به جز دوري شما هيچ غصه ندارم من شما هم مادرم را خيلي دوست دارم مادر براي من غصه نخوري به زودي به شما سر مي‌زنم مادرجان براي من مقداري پول بفرست چون پول خيلي كم است چون براي مرخصي پول ندارم که براي من کم بفرست براي من پول ديگر عرضي ندارم. خداحافظ همه شما دوست شما پسر شما کوچکت.