اشعار شهید«ذبیح اله سلگی» در حال و هوای جبهه
نوید شاهد البرز؛ شهید «ذبیح اله سلگی» که نام پدرش « مومن علی» است در اول آبان ماه 1331، در شهر ملایر چشم به جهان گشود. وی که تحصیلات خود را تا ششم نظام قدیم ادامه داد . وی در دوران دفاع مقدس برای دفاع از کشوربه عنوان پاسدار رزمنده به منطقه جنگی اعزام شد و در ششم دیماه 1365، در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید و تربت پاک شهید در بهشت سادات نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.
اشعاری که در ادامه مطلب می خوانیم سروده شهید«ذبیح اله سلگی» است که با مضمون جبهه و جهاد سروده شده است:
شب حمله، شب از جان گذشتن
شب حمله، شب میثاق بستن
خدا رادیدن و خود را ندیدن
بت وابستگی ها راشکستن
شب حمله شب دیدار مهدی
به سنگر سرکشیدن کار مهدی
چراغ محفل سنگر نشینان
فروغ روشن رخسار مهدی
زمهدی چونکه یاد آرد بسیجی
به جای اشک خون بارد بسیجی
شب حمله نشان از یار دارد
دل عاشق درآن شب کار دارد
میان سنگر و دشت و بیابان
بسیجی وعده دیدار دارد
شب حمله شب میثاق یاران
که می بارد گلوله همچو باران
بسیجی زیر لب گوید: خدایا!
نگهداری کن از پیر جماران
خداوندا بسوز داغدارن
به اخلاق و جهاد پاسداران
به صدیقان پاکان سحرخیز
به اشک دیده شب زنده داران
خداوندا به صبردرد مندان
به ایثار وجهاد رادمردان
درون جبهه رزمندگان را
خدایا از بلیات عفو گردان
در شب چهارشنبه سوم اسفند ماه نگهبان بودم به یاد شب حمله رزمندگان نوشتم. خداوندا! پیروزی را نصیب آنها بگردان امضا ذبیح الله سلگی.
دوست دارم نیمه شب با نعره الله اکبر
دشمنان را قطعه قطعه سازم واندر ره داور بمیرم
دوست دارم تا شوم قربانی راه خمینی(ره)
همچنان پروانه بر جانم فتد آذر بمیرم
دوست دارم بر تنم خمپاره بارد
پیکرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم
دوست دارم رهبر را بخون خود نویسم
دیده ام باشد به نام نامی رهبر بمیرم
دوست دارم لاله گون گردد لباس پاسداری
آخراز خون تنم همچون گل پرپر بمیرم
خط من خط حسینی رهبرم باشد خمینی(ره)
پس چه بهتر با حسین و با تیر و با خنجر بمیرم
دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت
جرعه ای می نوشم زدست ساقی کوثر بمیرم
من نمی خواهم که دربستر بمیرم
یاریم کن بارالها! در دل سنگر بمیرم
دوست دارم خاک ایران را زدشمن پاکسازم
در ره اسلام و آزادی این کشور بمیرم
شاعر شهید ذبیح الله سلگی
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری