گذری بر حیات و کلام طیبه شهید«سید احمد موسوی سلحشور»
![گذری بر حیات و کلام طیبه شهید«سید احمد موسوی سلحشور» گذری بر حیات و کلام طیبه شهید«سید احمد موسوی سلحشور»](https://navideshahed.com/files/fa/news/1397/9/5/315822_516.jpg)
نوید شاهد البرز؛ شهيد سيد احمد موسوی سلحشور» در تاريخ دوم فروردین ماه 1346، در روستاي «دمق» از توابع استان همدان در خانواده ايي مذهبي و متدين ديده به جهان گشود. حدود يك ساله بود كه به علت مشكلات زندگي در روستا به همراه خانواده به شهرستان كرج نقل مكان كردند و در سن هفت سالگي وارد كانون علم و دانش گرديد و در مدرسه ششم بهمن( شهيد روستا نژاد فعل) به تحصيل پرداخت و دوره ابتدايي را با موفقيت پشت سر نهاد ليكن به علت هزينه زياد زندگي ترك تحصيل نمود و شيشه بري را پيشه خود ساخت و در زمان اوج گيري انقلاب با اينكه سن و سال كمي داشت وي ايفاي نقش مي كرد و بعد از پيروزي هم در بسيج عضو شده و به طور مستمر و شبانه روز خدمت مي كرد و در پي شروع جنگ تحميلي در پشت جبهه به فعاليت مي پرداخت تا اينكه به خدمت مقدس سربازي فرا خوانده شد و در زير پرچم اسلام براي كشور خدمت مي كرد و چندين بار به مناطق جنگي اعزام گرديد و به مقابله با صدام و مزدورانش پرداخت تا اينكه سرانجام در تاريخ سوم آذر ماه 1365، در منطقه عملياتي پس از ماه ها ايثار و از جان گذشتگي با اصابت تركش به شهادت رسید و پيكر مطهرش در گلزار شهداي جوار امام زاده محمد كرج به خاك سپرده شد.
وصیت نامه شهید «سیداحمد موسوی سلحشور» را درادامه مطلب می خوانیم:
به نام خداوند بخشنده مهربان
باسلام بر منجى عالم بشريت امام زمان و با سلام برنايب بر حقش امام بزرگوارمان بر پدر وحامى مستضعفان جهان امام خمينى (ره) و با سلام به مادر عزيزم كه دنياى استوار بود مثل من كه جزئى از قطره خون آنم و سلام به تمام برادرانم وخواهرانم ودوستان خوبم و اما برادر عزيزم عابدين اگر شهادت نصيب اين جانب برادر كوچكت احمد شد بر سر مزار من گريه نكنيد. مادرم را دلدارى بده. مى دانم كه برادرانم زن و بچه دارند ولى اميدوارم بعد از من اسلحه من را زمین نگذاريد هر طور كه مى توانيد در پشت جبهه كمك رزمندگان و اسلام باشيد و اگر شهيد نشدم كه اميدوارم با رزمندگان ديگر بتوانم راه كربلا را باز كنم دست مادرم را بگيرم و به زيارت كربلا ببرم به اميد آن روز و اگر شهيد شدم اين شعر را در مسجد و يا در خانه براى دوستانم بخوان .
بى عشق خمينى نتوان عاشق مهدى شد * عاشق اسلام بايد يك مرد جنگى باشد
نوشتم نامه اى از برگ انگور * شدم جانباز مهدى از وطن دور
عاشق امام بودم سرافرازم كرد * عشق وطن داشت سرم كه جانبازم كرد
بر مشامم مىرسد هر لحظه بوى كربلا * بر دلم ترسم بماند آرزوى كربلا
اى زمين كربلا من ارمغان آوردهام * طفل كوچك اصغر شيرين زبان آوردهام
چو من سرباز اسلامم * رسد چون بر تو پيغامم
در اين معراج انسانى * بده مادر تو قربانى
مرا با هر غم و دردى * چه زيبا تربيت كردى
نمودى تو سرافرازم * حلالم كن حلالم كن
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
«سيد احمد
حسينى» لبيك يا خمينى
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری