جلوه های معنویت در روحیه عاشق شهادت
پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۴۸
هر موقع آتش خمپاره عراقيها شدت مييافت همرزمهايش داد ميزدند «مشهدي» چرا بيكار نشستي. سريع قرآن بخوان و شهيد با خواندن قرآن به آنها دوباره روحيه ميداد و خيلي وقتها هم بعضي رزمندگان ميگفتند: مشهدي اين چه موقع قرآن خواندن است. دراز بكش كه خمپارهها ميبارند و همه با تعجب ميديدند كه او فقط حواسش به خدا و خواندن قرآن است.
نوید شاهدالبرز؛
شهيد «صفر مشهدی» در
سال 1343، در يك خانواده كشاورز در «زرند ساوه» در خانواده
متدين و مذهبي ديده به جهان گشود. او در سال 1350، پا به عرصه علم و دانش
گذاشت و
دوران ابتدايي را در دبستان «عباس آباد» سيف به پايان رساند. خانواده وي به
علت
فشار و تظلم خان هاي محلي مجبور شد به كرج نقل مكان كند. او در سالهاي 1352
تا 1361، برای همراهی خانواده در امرار معاش کار کرد و به تحصيل
نيز ادامه داد و در سه ماه تعطيلي تابستان به كارگري ميرفت و خرج تحصيل
خود
را از دسترنج خود استفاده ميكرد.
در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي وارد بسيج شده و به طور مستمر به فعاليت پرداخت تا اينكه جنگي ناخواسته بين حق و باطل در گرفت و اين بار استكبار جهاني خواست از راه ديگري اين انقلاب نوپا را از پا در آورد به همين علت شهيد عزيز جبهه و جنگ را واجبتر از مدرسه دانستند و به جبهههاي نبرد حق عليه باطل اعزام گرديد تا اينكه سرانجام با رشادتها و فداكاريهاي زيادي كه از خود نشان داد در تاريخ بیست و سوم ابان ماه 1361، در عمليات پيروزمند «مسلم بن عقيل» در منطقه عملياتي «سومار» با اصابت تركش به سر به شهادت رسید. تربت پاکش در بهشت زهرای تهران نمادی از ایثار و شهامت در راه وطن است.
در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي وارد بسيج شده و به طور مستمر به فعاليت پرداخت تا اينكه جنگي ناخواسته بين حق و باطل در گرفت و اين بار استكبار جهاني خواست از راه ديگري اين انقلاب نوپا را از پا در آورد به همين علت شهيد عزيز جبهه و جنگ را واجبتر از مدرسه دانستند و به جبهههاي نبرد حق عليه باطل اعزام گرديد تا اينكه سرانجام با رشادتها و فداكاريهاي زيادي كه از خود نشان داد در تاريخ بیست و سوم ابان ماه 1361، در عمليات پيروزمند «مسلم بن عقيل» در منطقه عملياتي «سومار» با اصابت تركش به سر به شهادت رسید. تربت پاکش در بهشت زهرای تهران نمادی از ایثار و شهامت در راه وطن است.
چند پرده از خاطرات و روحیات شهید در کلام برادر و همرزمانش را در ادامه می خوانید:
برادر شهید «محمدرضا مشهدی» این خاطرات را نقل می کند:
«غرق در کلام خدا»
من اين خاطره را از زبان همرزمان شهيد نقل ميكنم. به نامهاي «چراغي و رضا مشهدي و هاشمخاني» كه در عمليات «طريقالقدس» در منطقه عملياتي «سومار» كه رزمندگان نامبرده كه از همشهريهاي شهيد به حساب ميآمدند. در زمان عمليات در داخل سنگر (سال 61) از ترس و وحشت عجيبي در موقع عمليات نگران بودند و روحيه خود را حسابي باخته بودند و شهيد «صفر مشهدي» هر موقع اين حالت در دوستان و همرزمانش به وجود ميآمد شروع به خواندن قرآن و دادن روحيه به دوستانش می کرد كه هم خود و هم ديگران را تسکین می داد.
« مزارم اينجاست»
درتابستان سال 1360، اتفاق فاميلهايي كه از «بوئينزهرا »به «ماهدشت» تشريف آورده بودند و همچنین شهيد مشهدي براي زيارت حضرت «بيبي سكينه» كه امامزادهاي نزديك شهر است و خواهر امام رضا به حساب ميآيد به آنجا رفته بوديم. شهيد پس از فاتحهخواني كنار مزار شهيد اول شهر ماهدشت (شهيد مسعود گروسي) رو به فاميلها و خانواده كرد و گفت: اين زمين خالي كه كنار «شهيد گروسي» است را علامت ميزنم كه مرا بعد از شهيد شدن، در اينجا دفن كنيد و يكي از وصيت هايم هم همين است. همه فاميلها با شوخي و خنده گفتند: اين چه حرفي است كه ميگوييد خدا نكند چنين اتفاقي بيفتد. ولي شهيد با خنده گفت: از من گفتن. من حرفم را گفته باشم و سخنم هم جدي است. در سال بعد در آبان ماه 61 فهميديم كه او عاشق شهادت است و جايش را نيز به حق انتخاب كرده بود.
«سفارش شهید به برادر»
من وقتي كلاس پنجم ابتدايي بودم روزي با شهيد در حال رفتن به زمين كشاورزيمان بوديم و شايد شهيد بهترين حالي كه ميتوانست احساس خود را بيان كند صحبت كردن با من بود كه دوازده سال بيشتر نداشتم.او به من گفت كه عاشق شهادتم و بالاخره به اين هدف خواهم رسيد اگر لايق چنين سعادتي باشم دوست دارم تو اولين كسي باشي كه عكس بزرگ مرا در موقع تشييع جنازهام در جلوي هيئت بدست بگيري و افتخار كني كه برادرم به بالاترين آرزويش رسيده است. من هم كه سن و سال زیادي نداشتم با خنده گفتم: چشم داداش. حتماً اين كار را خواهم كرد و واقعاً هم وقتي برادرم شهيد شد من به سفارش و وصيت او عمل كردم و عكس بزرگ او را در موقع تشييع جنازهاش به دست گرفتم.
«عاشق شهادت»
راوی همسنگرش حسين رزمآيين؛
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری
نظر شما