حماسه دانش آموز بسیجی عاشق؛ شهید «امیر شعبانی»
نویدشاهدالبرز؛ شهید «امير
شعباني» اول مرداد ماه سال 1344، در يك خانواده مذهبي و متدين ديده به جهان گشود.
امير زندگي خود را در شهر تهران آغاز كرد و دوران ابتدایی در شهر تهران در خيابان
آزادي در مدرسة عاصمي آغاز كرد. سال اول ابتدائي را آنجا خواند و سپس به كرج آمد و
ادامه تحصيل خود را در مدرسه امير با موفقيت به پايان رسانيد.
وی دوره راهنمائی را هم در مدرسه امير به پايان رساند و ادامه تحصيل خود را در مدرسه رجائي در سه راه رجائي شهر آغاز كرد و تا دوم دبيرستان خواند و ترك تحصيل نمود.
زماني كه انقلاب شكل گرفت او چهارده سال بيشتر نداشت، ولي خانواده امير بسيار انقلابي بود و براي پيروزي
انقلاب فعاليت گسترده اي داشتند. امير همراه خانواده در تمام فعاليت هاي انقلابي
شركت داشت. بالاخره امام آمدند و انقلاب پيروز گشت.
با شروع جنگ امير خيلي تلاش كرد كه به جبهه برود و رضايت پدرش و رضايت مسئولين بسيج را كسب نمايد تا در سال 1360، موفق شد همراه با برادرش نادر عازم جبهه شوند. امير بيشتر در كردستان و در «پنجوين» عراق بود.
او واقعاٌ يك بسيجي عاشق به انقلاب و امام بود.
او براي پيروزي انقلاب و پيروزي جنگ بر عليه عراق عاشقانه مبارزه مي كرد و در
نهايت خون پاك خود را براي پيروزي نثار كرد. در اسفند ماه سال 1361، عراق يك دوشگا
بر روي تپه گذاشته بود و به طرف سربازان ايران شليك مي كرد و رزمندگان را به شهادت
مي رساند. امير ديگر طاقت ديدن اين صحنه را نداشت و نمي توانست آرام بنشيند، او در
يك دستش پرچم ايران و در دست ديگرش اسلحه گرفت و به سوي تپه حركت كرد. وقتي از تپه
بالا رفت دوشا عراقي ها را هدف گرفت و سرباز عراقي ها را كشت و بعد عراقي ها امير
را هدف قرار دادند و تركش گلوله به گلوي امير اصابت كرد و به سوي معبود خود شتافت.
امير هميشه آرزو داشت مثل امام حسين (ع) به شهادت برسد و به برادرش علي سفارش كرده
بود كه به مادر بگويد برايم مشكي نپوشد و در تاريخ پانزدهم آبان 1362، به شهادت رسید. تربت پاکش در «امامزاده محمد کرج» نمادی از ایثار و شهادت در راه وطن است.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری