گذری بر زندگی شهید «احمد گودرزی»؛ ستاره ای در کردستان
نویدشاهدالبرز؛ شهید «احمد گودرزی» در سال 1334، در خانواده ای مستضعف دیده به جهان گشود. پدرش کارگری ساده بود که به سختی وسیله معاش خانواره تامین می نمود.
احمد سال 1354، وارد
ارتش شد و توانست دو سال باقي را هم در ارتش خواند و ديپلم گرفت. در زمان انقلاب
هم به علت سر پيچي از مافوق در زمان حكومت نظامي پانزده روز زنداني شد و پرونده
اش در حال بررسی بود که انقلاب پیروز شد.
در مهر ماه سال پنجاه و هشت روز تولد امام رضا (ع) ازدواج نمود و در اسفند همان سال داوطلبانه شش ماه به كردستان رفت تا شهريور كه به قول دوستانش در كردستان امام جماعت بود و در تپه مهاباد نماز جماعت مي خواند و اذان هم مي گفته و در مهاباد در حين كندن اعلاميه كوموله ها گروگان مي گيرند و چهل و شش ساعت در دست آنها بوده كه با تهديد فرمانده ارتش او را آزاد مي كنند و در شهريور از كردستان آمد كه مهر ماه به طوررسم جنگ ايران و عراق شروع شد.
در همان ماه اول باز به جبهه رفت كه همه در يك سال بود كه در «جبهه رقابيه» و «دزفول» مشغول جنگيدن با كفار بعثي بود كه در حين يكسال يك بار خمپاره به تانك اش خورده بود كه احمد عقب نشيني كرده بود كه در حين عقب نشيني افتاده بود و دستش شكسته بود و صورتش هم كمي سوخته بود تا اين كه در هیجدهم مهر ماه سال 1361، در شبي تاريك كه ستارگان با مجرومين درد دل مي كرد و سوسو مي زدند با همرزمانش به شناسايي مي روند دربين راه با متجاوزين بعثي روبرو مي شود در محاصره قرار مي گيرد و عرصه برايشان تنگ مي شود و دوستش اسير مي شود و احمد تا آخرين گلوله مي جنگد و به قول خودش كه هميشه شعار مي داد تا 10نفر از عراقيها را به درك واصل نكنم خودم كشته نمي شوم همان وعده راعمل مي كند تا آخرين فشنگ مي جنگد و روي ميدان مين و به لقا الله مي پيوندد و خودش بيابان هاي دزفول را لاله گون مي نمايد و جسد مطهرش مانند هزاران همرزمانش از بين مي رود و تا ابد مزارش در قلب ما جاويدان است.
او جزء اولين
گروههاي ارتشی بود كه انقلابي شد و در منطقه بستان عملیات «فتح المبين» به شهادت رسید. تربت پاکش در بهشت زهرا تهران نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری