شهیدی با رسالتی حسینی؛ امربه معروف نهی از منکر»
شنبه, ۳۱ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۵
هنوز انقلاب به ثمر نرسيده بود كه گروهي براي تفريح به روستاي آيگان مي آيند كه درآن زمان بي حجاب بودند و از وضعيت پوشش خوبي برخوردار نبودند. قاسم كه درآن موقع 17 سال بيشتر نداشت با تعاليمي كه از پدر گرفته بود خود به تنهائي به طرف آنها مي رود ومي گويد كه خانمها اينجا روستا است وهمه مسلمان ومومن هستند. حجابتان را رعايت كنيد. او فريضه امربه معروف و نهي از منكر را قبل از انقلاب اجرا مي كرد.
نویدشاهدالبرز؛ «شهید قاسم آقاخانی» در سال 1338، دريكي ازروستاهاي جاده چالوس سی وپنج كيلومتري شهرستان كرج روستاي آيگان در يك خانواده مذهبي ومومن ديده به جهان گشود.
پدر ايشان فردي كاملأ مذهبي و با خدابود و از راه كشاورزي امورات مي گذراند و مادرش زني مومن و باايمان وسخت كوش است. شهيد قاسم ازهمان كودكي در دامان چنين مادر و پدر تربيت يافت و در همان دوران نماز و قرآن را از پدر فرا گرفت و با رمضان و روزه و محرم و عاشورا خوي بسيار زيبائي گرفت.او تحصيلات ابتدایی را در مدرسه روستاي مجاور (كيلستان) به پايان رسانيد.با هوش و استعدادی که داشت كلاس اول ودوم را یکبار وسوم وچهارم راهم یکبار به اتمام رسانيد. چون درآن زمان امكانات اموزشي در روستا بسياركم بود و برای ادامه تحصيل به همراه يكي ازدوستانش به نام «اصغرميرزایی» كه خود از رزمندگان و مجروحين جنگ تحميلي است به يكی از شهركهاي كرج به نام «رزكان نو» عزيمت نمود و با كمك پدرخانه اي اجاره كرد تا در آن به تحصيل ادامه دهد و از كلاس هفتم دريكي از مدارس كرج شروع به تحصيل كرد.
او تابستانها را كار مي كرد تا خرج تحصيل را فراهم كند. آن زمان مصادف با شروع انقلاب و تظاهرات برضد رژيم پهلوي بود. شهيد قاسم در راهپيمائيهاي روستاي آيگان شركت داشت ايشان با چندتن از جوانان روستا اولين جرقه هاي انقلاب را در روستاي آيگان و روستا هاي همجوار زدند و جوانان را تشويق به قيام برضد شاه مي كردند.
وی نیز به همراه ديگران درب مساجدی را كه به دستور ساواك بسته شده بود را باز كردند و در آن نماز را اقامه كردند كه تحت تعقيب قرار گرفت. او با يكي ديگر ازشهداي روستا به در تصرف ساختمان جام جم صداوسيما شركت داشت كه درآن درگيري از ناحيه پا مجروح شد. در آن زمان ايشان در سال چهارم بود در دبيرستان «دهخداي فعلي» درس مي خواند.
با شروع جنگ و با كسب اجازه از پدرو مادر خود به همراه برادرش «ناصر» و پسرعموي خود «فرهاد» به جبهه هاي جنوب اعزام شد و در گروه جنگ هاي نامنظم دكترچمران به نبرد با دشمن پرداختند. با اينكه نزديك امتحاناتش بود ومي خواست ديپلم را بگيرند جنگ را مقدم دانسته و در نامه اي كه به مادرشان نوشته بودند گفتند كه مادرجان! دعا كنيد كه من در اين امتحان قبول شوم و گرنه درآن امتحان قبول خواهم شد.
ايشان ازشاگردان ممتازدبيرستان بود و تقريبأ از تاریخ هفدهم مهرماه 1359، كه به جبهه رفت يك بار به مرخصي آمد. او مسئول دسته يكي از گروهانهاي «شهيدچمران» بود و خودش محل شهادتش را تعيين كرده بود به گفته دوستان رزمنده شان ايشان اهل نمازشب بود و به جنگ زده ها محبت بسيار مي كرد و براي آنها غذا تهيه مي كرد. سرانجام بعد از جانفشانی های فراوان در تاريخ سی و یکم شهریور ماه 1360، در منطقه سوسنگرد منطقه عملياتي «تپه الله اكبر» در حالیکه رمز عملیاتی «الله اكبر» بر زبان داشت به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار روستای آیگان در جاده چالوس نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
به نقل از خانواده شهید است که؛
هنوز انقلاب به ثمر نرسيده بود كه گروهي براي تفريح به روستاي آيگان مي آيند كه درآن زمان بي حجاب بودند و از وضعيت پوشش خوبي برخوردار نبودند. قاسم كه درآن موقع 17 سال بيشتر نداشت با تعاليمي كه از پدر گرفته بود خود به تنهائي به طرف آنها مي رود ومي گويد كه خانمها اينجا روستا است وهمه مسلمان ومومن هستند. حجابتان را رعايت كنيد. او فريضه امربه معروف و نهي از منكر را قبل از انقلاب اجرا مي كرد.
نظر شما