«حسرت شهادت» در نگاه مرد خدا
نویدشاهد البرز؛ شهید «غفار علیزاده» در سال 1343 ، در قریه ی «جیران» واقع در دوق آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. بیش از سه سال نداشت که پدرش از دنیا رفت و در حالی که غبار یتیمی بر سر داشت با سرپرستی مادر همراه برادر کوچکش در دبستان «فتح» پا به عرصه تحصیل گذاشت. وی با وجود فقر و تنگدستی در کسب کمالات بسیار می کوشید و استعداد زیادی از خود نشان می داد.
او علاقه زیادی به کشتی، فوتبال و کشاورزی داشت و به علت نداشتن امکانات مالی همراه خانواده ناچار سرزمین کودکی اش را ترک گفت و در شهرستان «نظرآباد» سکنی گزید. چندین سال در این شهر کار می کرد و در این مدت با مناعت طبع و قناعت زندگی می کرد و هرگز در اندیشه مال و منال نبود. همیشه لبخند در چهره اش موج می زد. شهید در سال 1366 ، به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد. دوره آموزشی خود را در پادگان آموزشی شش تهران به اتمام رساند و از پادگان درختی کرج به سنندج اعزام شد. او در سنندج به لشگر 28 منطقه مریوان معرفی شد و شهید در تمامی عملیاتی که در منطقه انجام می گرفت شرکت می نمود و در آخرین مرخصی که به آغوش خانواده بازگشته بود می گفت: هوا خیلی سرد بود و برف سنگینی می بارید. آنها سربازان امام زمان قبل از عملیات به راز و نیاز با پروردگار خویش می پرداختند. روز عملیات درگیری شدیدی بین ما و عراقیها صورت گرفت اکثر دوستانم شهید شدند اما من حتی یک زخم کوچک برنداشتم. شاید لیاقت شهادت نصیب من نشده و بالاخره 1367 در بیست و ششم شهریور ماه، بر اثر سانحه ای به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
به نقل از یکی از همرزمان؛ شهید با همه مهربان بود. هر وقت از خانه چیزی به جبهه می آورد بین همه رزمندگان تقسیم می کرد. گاهی وقتها به خودش چیزی نمی رسید. همیشه در حال راز و نیاز با پروردگار بود. اگر کسی شهید می شد چنان با حسرت به او نگاه می کرد و می گفت: خدایا! پس چرا من شهید نمی شوم. او مرد خدا بود و عاقبت به سوی او بازگشت.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري