گذری بر زندگی یکی از فاتحین مهران
نوید شاهد البرز؛ در سال 1346، در تهران کودکی دیده به جهان گشود که نام که «بهرام پور اسفندیار» در شناسنامه اش ثبت شد و او را با نام «محمود» صدا می کردند. چند ماه بعد از تولدش خانواده او به ارومیه نقل مکان کردند و در فصل پاییز شناسنامه ایشان در ارومیه صادر شد و بهرام که در جامعه هویت خود را شناخت و در فضای معنوی و مذهبی خانواده رشد کرد به اصول مذهبی پایبند بود و این اعتقاد و ایمان هاله ای از امید در خانواده ایجاد می کرد.
وی در دو سالگی با همراهی خانواده به شهر ری عزیمت کردند و در دوران ابتدایی را گذراند و سپس به دوران راهنمایی در مدرسه های شهر ری و دوم و سوم راهنمایی در حسن اباد کرج گذراند و دوران متوسطه تا سال سوم این دوره در دبیرستان «دهخدا» کرج گذراند و چون منزل در مشکین اباد کرج بود. در بسیج محله دوره اموزش نظامی را طی کرد و مسئولیت توزیع روزنامه جمهوری اسلامی را در مشکین اباد به عهده گرفت و بعد از ان مسئولیت پذیرش پرسنلی بسیج مشکین اباد شد و در کنار برادران شرع پسند؛ سردار شهید لشگر سیدالشهدا و همراه با رزمنده دفاع مقدس «دهقان» به جبهه نبرد حق علیه باطل به لشگر سیدالشهدا اعزام شد و با برادر فضلی فرمانده لشگر اشنا شده و مسئولیت تبلیغات را بر عهده گرفت و در حمله ای که عراق کرده بود در منطقه مهران همراه با لشگر پیروزمند سیدالشهدا از فاتحان مهران بود و مدت زیادی در این لشگر بود و سپس برای گذراندن دوران خدمت سربازی در کمیته انقلاب اسلامی شروع کرد که پس از اموزش به پادگان سیستان و بلوچستان اعزام شد. در مخابرات کمیته زاهدان مشغول خدمت شد پس از مدتی به تهران منتقل شده و بنا به درخواست مکرر خودش به لشگر پیروزمند 28 ، روح اله کمیته انقلاب اسلامی و منطقه شلمچه اعزام شد و در این لشگر مسئولیت مخابرات را عهده داشت و وقتی وارد شلمچه شد و مشغول به کار بود دید ارتباط تلفنی صحرایی در گردان قطع است. او با فداکاری بسیار در تلاش برای برقراری ارتباط بود که وقتی سیم تلفن را از منطقه پر خطر رد کرده بود و مشغول وصل کردن ان در بالای تپه بود که بر اثر ترکش یک خمپاره شصت که به ناحیه ران و پهلوی او اصابت کرد در تاریخ بیست و ششم شهریور ماه 1366، در شلمچه به فیض عظمای شهادت نائل امد.
پیکر مطهرش در روز بیست و هفتم شهریور ماه 1366، با برگزاری مراسم باشکوهی در گلزار شهدای «مشکین اباد» کرج به خاک سپرده شد.
به نقل از خانواده است که بهرام فرد معتقد به اسلام و علاقمند به خدمتگذاران جمهوری اسلامی و عاشق امام بود. بیشتر وقت ها روزه می گرفت و به مادرش که از ایشان سوال کرده بود چرا اینقدر به خودت فشار می اوری و شبها نماز و روزها را روزه می گیری. می گفت: با عبادت انسان کامل می شود و قابل شهادت می گردد و در میان اقوام همیشه بیشتر سکوت ملایمی داشت و بیشتر عمل می کرد تا حرف بزند.
در
منزل پدرش به ایشان پیشنهاد دادند که به جبهه نرود و در عوض من کمک مالی زیادی به
جبهه می کنم اما ایشان قبول نکردند و پس از مذاکرات زیاد با پدر و مادرش موافقت
انها را جلب کرد که به جبهه بروند.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري