نگاهی به حیات و کلام طیبه شهید «محمد خائف»
نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمد خائف» در سال 1342، در خانوادهاي متدين و مذهبي در شهرستان «اشتهارد» ديده به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در اشتهارد گذراند و تا كلاس سوم راهنمايي به تحصيل ادامه داد و با پدرش به كار كشاورزي پرداخت، علاقه زيادي به مجالس مذهبي و ديني داشت.
در اوایل انقلاب او پانزدهسال
بيش نداشت ولي رشد فكري و جسميش او را درقامت یک جوان نوزده ساله قرارميداد. پس
از پيروزي انقلاب در خط اصيل انقلاب حركت كرد و با شروع جنگ تحميلي در آذر 59، با عدهاي از جوانان اشتهارد به «جبهه ميمك»
اعزام شد و با شركت در حمله ارتفاعات «ميمك» با ابراز رشادت و پايداري در مقابل
مزدوران عراقي به مبارزه پرداختند و سرانجام در مهرماه 60، در جبهه سر پل ذهاب مدت
سه ماه در سنگر بود و آخرينبار كه به جبهه رفت، رمضان سال 61، بود كه به جنوب
اعزام شد و سرانجام درتاريخ سیزدهم مرداد ماه 1367، در عمليات پدافندي درمنطقة
عملياتي «پاسگاه زيد» با اصابت تركش به ناحيه سر به درجه رفيع شهادت رسید. تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.
نقل قول از خانواده: هميشه موقع رفتن به جبهه ميگفت كه در راه و خط امام باشيد و هيچگونه پشت به اين مملكت اسلامي نكنيد.
شهید «محمد خائف» در وصیت نامه خود چنین می نگارد:
بسم الله الرحمن الرحيم
اى قرآن! اى كتاب آسمانى
مسلمان ها! اى كه ندا دهندهات الله است و نويسندهات محمد (ص) و على (ع) به خدا
قسم تا آخرين قطره خونم از تو حمايت مىكنم و در بالاترين رتبهات قرارت مىدهم
حمايتى كه حسين (ع) از تو كرد ما هم ادامه دهندگان راه حسينيم يعنى حسين زمان
خمينى كبير ما هم از حسين زمان خمينى كبير درس شجاعت و شهادت را مىآموزيم و در
برابر همه كافران تا آخرين قطره خونمان مىايستيم.
هدف ما مشخص است و آنچه كه ما
را در رسيدن به اين هدف مقدس يارى مىدهد نيز معلوم است. آرى! ما در اين مبارزه
پيروزيم چرا كه «جاء الحق و زهق الباطل» همانا باطل رفتنى است. معبودا خودت عالمى
كه من عزيزتر از جانم چيز ديگرى ندارم كه در اين راه نثارش كنم پس خدا اين جان بىارزش
مرا كه امانتى در دست من بود برگير كه ديگر نمىتوانم آن طور كه خودت سفارش كردى
از آن نگهدارى كنم. اى خالق من با اينكه خود به خوبى واقفم كه تو اول قلب پاك و
عارى از هرگونه بدى بر من عنايت كردى ولى من بنده بىلياقت با اعمال خود پرده
سياهى بر اين لوح پاك نهادم اميدوارم خدايا بنده گنهكار خودت را ببخشى.
پدر و مادر و خواهران عزيزم در شهادت من گريه
نكنيد بلكه صابر باشيد كه خدا صابران را دوست مىدارد. برادران و دوستان به گفته
امام بزرگوارمان جنگ و جهاد امروز مسئله اصلى كشور است و در راس تمامى امور قرار
دارد پس با شركت خود در اين جهاد مقدس اسلام و امام را يارى دهيد و با مبارزه خود
از انقلاب و از حريم اسلام حفاظت و حراست
نماييد كه ان شاءاله به خواست خدا ما هم لبيك گفته حسين باشيم و اى مردم
شهيدپرور اشتهارد تا آخرين لحظه عمرتان از امام عزيز دست برنداريد و او را تنها
نگذاريد. روح ما زمانى شاد مىشود كه از امام عزيز حمايت كنيم. خداحافظ تا روز
قيامت.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری