گذری بر زندگی شهید «شاه زنان لرزمانی»؛ پروانه ای خونین بال در طواف نور
نویدشاهدالبرز؛ شهید«شاه زنان لرزمانی» در اول فروردین ماه سال 1325، در يكي از روستاهاي «نور» به نام «حريث» متولد شد و خردسالی را در کنار پدر گذراند و در همان كودكي به وضوح پيدا بود كه تار و پود زندگي وي به علت نبودن مدرسه در روستا و عدم دسترسي به مدرسه اي كه در دوردست قرار داشت كه سياست وقت و استعمارگران همين را اقتضا مي كرد، همچنان از تحصيل سواد محروم ماند و هر چند كه پيش مي رفت مشكلات طاقت فرساي زندگي را احساس می کرد اما صبر و شکیبایی همانند خون در رگهاي او جريان داشت. او براي اينكه در منزل بيكار نباشد و اندكي هم ازياد سنگين زندگي بكاهد به پيشنهاد خود و قبل اولياء درسن دوازده سالگي در تامین مخارج خانواده کمر همت بست.
وی در پانزده سالگي بنا به سنت ديرينه اسلام تصميم به ازدواج گرفت و همرا با همسرش زندگی به دور از تجملات را آغاز کردند و ثمره این زندگی فرزندانی بود که با لقمه حلال به رشد و بالندگی می رسیدند و در نتیجه تربیت صحیح یکی از فرزندان انها راه آزادگی و ایثار را پیمود و در زمره شهیدان دفاع مقدس قرار گرفت.
او در ساخت و ساز خانه ای برای زندگی از ابتدا پي كني ساختمان تا پايان عمليات آن همدوش همسرش هم به كارخانه مي رسيد و هم سر ساختمان خود كارگري مي كرد و مي گفت: پيغمبر اكرم (ص) دست كارگر و زحمت كش را مي بوسيد نه دست كارشكن و بيكاره و گران فروش را چه زن باشد و چه مرد.
در سال 1354، كه مزدوران حكومت ظلم پرور پهلوي به بهانه مخالفت با رژيم وقت شوهرش را دستگير نمودند كه يكي از جبهات كشور عربستان صعودي بود كه تا اين زمان در نقش شوراي تبليغاتي و اقتصادي به خود فروختگان بعثي عراق بازي مي كردند ولي چون ديدند تمام آرزوهاي آنها به سراب تبديل شده و حنايشان ديگر رنگي ندارد دست به دسيسه هاي ديگر و كم كم وارد جبهه اي نظامي و با جنگ رواني نيز شدند كه واقعه جانگداز خونين مكه شاهد اين مدعاست اما غافل از آنكه آحاد ملت ايران به عنوان پيشتازان اين راه و به عنوان بهترين پيروان راه حسين (ع) با قدم گذاشتن در اين مسير به عظمتي رسيد كه آوازه و شهرت آن پشت قدرتهاي جهنمي را بلرزه در آورده است كه ملت ايران صبر و استقامت را در مكتب عاشورا آموخت و با پيروي از سالار شهيدان با صلاحيت دست يافت كه پيش از اين حتي در ذهن ها هم قابل تجسم نبود.
استقامت مثال زدني اين ملت در تحمل مصائب و مشكلات به درجات والائي دست يافت و از واقعه كربلا اين درس را آموخت كه هر روز برايش عاشورا و هر سرزميني نينوا است يكي از عاشقان خدا و ابا عبدالحسين شهيد معتقد و همسر جانبازش بود كه مكه معظمه را برگزيده تا اینکه دست خون آلود آمريكاي ملحد از آستين آل سعود در آمد و با سلاح هاي گرم و سرد از قبيل سنگ و چوب و آجر و باتوم و آب داغ و گازهاي اشك آور وقفه كننده و گلوله هاي انفجاري سوزآور همانند فرزندان ابوسفيان به جان پير مردان و پيرزن و جانبازان راه خدا افتاده و صدها نفر را شهيد و هزاران را به شدت مجروح و مصدوم نمودند كه شهيد شاه زنان زماني جزء اين به خون خفتگان كربلاي گرم و تفتيده مكه در تاریخ نهم مرداد ماه 1366، بود و روحش پيش دو فرزند دلبندش به جوار حسين پرواز كرد و پیکر مطهرش در «امامزاده محمد حصارك» نمادی از پایداری در راه ایمان و عشق به معبودی حقیقی است.
نقل قول از خانواده شهید:
يكي از نمونه هاي بارز
فداكاري وي اين بود كه مدت هیجده سال كه پدر شوهرش در منزل ايشان زندگي مي كرد و
از او به نحو احسن رسيدگي مي شد حتي پنج سال آن به علت مريضي سختي كه داشت از انجام
تمام كارهاي شخصي افتاده بود و اين شهيد با كمال رغبت و با میل قلبی از او پذيرائي مي
كرد و مي گفت: نه فقط وظيفه خانوادگي و اجتماعي بلكه وظيفه شرعي و اخلاقي ماست كه
از ايشان هم پذيرائي و هم پرستاري كنيم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری