در سالروز شهادت منتشر می شود؛
اميدوارم كه پس از مرگ راه من را هم كه همان راه شهيدان حسين است، ادامه داده و نگذاريد انقلابمان دستخوش توطئه های يك مشت افراد خارجى ازخدا بى‌خبر شود.
نگاهی به سیره و کلام طیبه شهید «جبار علی محمدی»


نوید شاهد البرز؛ شهيد «جبارعلي محمدي» در يكي از روستاهاي «قزوين» به نام «دمق» در يك خانواده مذهبي در سال 1336، ديده به جهان گشود. او كه فرزند بزرگ خانواده محسوب مي‌شد بعد از طي دوران كودكي تا سه سال مشغول درس خواندن شد تا اينكه ديگر معلمي در روستا وجود نداشت و بعد از آن به خواندن قرآن مشغول شد و طي سه ماه توانست قرآن را ياد بگيرد. در ضمن در كارهاي كشاورزي هم به پدر و مادر خود كمك مي‌كرد. سپس در سال 1353، به همراه خانواده به شهر كرج كوچ كردند تا سال 56، هميشه در مساجد و تكايا بود و در دوران انقلاب هميشه در تظاهرات و راهپيماييها شركت مي‌كرد و در فتح شهرباني كرج سال 57 ، فعاليت به سزايي داشت.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 58، به خدمت سربازي اعزام گشت تا اينكه در سال 60، سربازيش به پايان رسيد او حتي در طي دو سال خدمت سربازيش هم به خانواده كمك مي‌كرد حتي دفتر و لوازم التحرير از اهواز مي‌خريد و براي خواهر و برادرهاي خود مي‌فرستاد تا بدين طريق تشويقي براي خواهران و برادرانش باشد. وی بعد از سربازي در پي كسب و كار، تلاش نمود و در يك كارخانه مشغول كار گرديد و از طريق بسيج محل دوم مرداد ماه 1361، به جبهه‌هاي جنگ حق عليه باطل اعزام شد و در عمليات رمضان شركت کرد و پس از حماسه‌آفريني‌هاي فراوان در تاريخ هفتم مرداد 1361، در «پاسگاه زيد» مورد اصابت تركش خمپاره دشمن قرار گرفت و به درجه شهادت رسيد و تربت پاکش در جوار امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.

به نقل از پدر شهيد است که شهيد قبل از عمليات گفته بود وقتي به کربلا رفتيم من در آنجا مهر مي‌فروشم و دوستم صحن امام را جارو مي‌كند. در آخرين بار «جبار علي» كه مي‌خواست از پادگان امام حسين(ع) به جبهه اعزام شود از او پرسيدم در كدام قسمت خدمت خواهي كرد؟ گفت: اين بار رزمنده هستم. گفتم: پس چرا در قسمت تعميرات ماشينهاي سنگين نيستي؟ گفت: چون اين بار مي‌خواهم به خط مقدم بروم و صادقانه بجنگم بلكه به آرزويم برسم و آري چه خوب و زيبا به آرزويش كه همانا شهادت بود، رسيد.

پيام شهيد: «از دوستان نزديك و دور تقاضا مي‌كنم كه اگر خداي ناكرده خلاف اين انقلاب و دين قدم برداشته‌اند دوباره به اسلام عزيز رو كنند كه اين دين درس زندگي به انسان مي‌دهد.»

نگاهی به سیره و کلام طیبه شهید «جبار علی محمدی»

شهيد «جبار على محمدى» در وصیت نامه خود چنین می نگارد:

با درود به رهبر انقلاب اسلامى ايران امام خمينى(ره) كه ما را از سلطه شرق و غرب بيرون كشيد تا آزاد باشيم و آزاد زندگى كنيم تا بتوانيم در راه اهداف انقلاب جانبازى كنيم و جان نافابل را در اين انقلاب هديه كنيم.

خدمت پدر و مادر و برادران و خواهران عزيز سلام عرض مى كنم و اميدوارم كه پس از مرگ راه من را هم كه همان راه شهيدان حسين است، ادامه داده و نگذاريد انقلابمان دستخوش توطئه های يك مشت افراد خارجى ازخدا بى‌خبر شود. من چند دليل بود كه به سربازى آمدم اولا اينكه نمى‌توانستم زنده باشم تا شاهد اين همه ريختن خون پاك سربازان‌ و پاسداران در غرب كشور باشم. من نمى توانستم زنده باشم تا شاهد اين همه تجاوز هاى مزدوران بعثى در خاكم باشم تا شاهد اين همه تجاوزات به ناموس من باشد و از خدا مى خواهم كه اگر در جوانى كارى ناشايست از من ديده است من را ببخشد و از دوستان نزديك و دور تقاضا مى كنم كه اگر راه خلاف اين انقلاب قدم برداشته اند دوباره به اسلام عزيزم كه درس زندگى را به انسان مى دهد برگردند و راه منافقان و كمونيستها راه نروند كه راه آنها راه اسارت و بندگى است ديگر عرضى ندارم و فقط از شما مى خواهم كه جنازه ام را در كنار قبر شهيدان به خاك بسپاريد و در ضمن از پدر و مادر خود تقاضا مى كنم كه هيچ وقت بر سر خاكم گريه نكنند و ازمردم بخواهيد عوض تسليت گفتن تيريك بگويند.

اين بود وصيت نامه من «جبار على محمدى»

والسلام عليكم ورحمة الله

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
بردیا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۶
0
0
خدا بیامرزتش
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده