نامه های سلمان؛ فاتح مهران؛ شیرمرد «کربلای یک» در سالروز شهادتش منتشر می شود
نوید
شاهد البرز؛
شهید «سلمان ایزد یار»
در سال 1339، در کرج چشم به جان گشود. «سلمان» تحصیلات خود را تا سوم
دبیرستان ادامه داد و به عنوان پاسدار و با سمت فرمانده گردان در کربلای یک
حماسه آفرینی کرد و در یازدهم تیرماه 1365، به شهادت رسید. تربت پاک شهید
در گلزار
شهدای «جواد آباد» نمادی از ایثارو پایداری در راه وطن است.
نامه های از شهید «سلمان ایزد یار» به یادگار مانده است که حاکی از دغدغه های فکری او نسبت به همسر و فرزند و وظایف خود در شهر و کاشانه اش است. در حالیکه اسلحه به دست داشته و در میدان نبرد بوده است. سلمان همسری مهربان ، پدری دلسوز، و شیرمردی دلاور در میدان کارزار بوده است. مطالعه نامه های به یادگار مانده او در ادامه مطلب خالی از لطف نیست.
«انا فتحناك لك فتحا مبينا» نورمي آيد و ظلمت را از بين مي برد. حق مي آيد و باطل را ازبين مي برد و همچنانكه در ايران اسلامي امام آمد نور آمد و تاريكي ها و ظلم را ازبين برد و باري ديگر فتحي عظيم تر نزديك است و چراغ هدايتي بزرگ در حال روشن شدن و هم اكنون راهيان جبهه نور مي روند. تا سپاه ظلمت را درهم شكنند و فتح و پيروزي بزرگ را براي امت اسلام به ارمغان بياورند و از تمام امت اسلام درخواست مي كنم براي اين عاشقان حسين دعا كنند.
باسلام ودرود بي كران به رهبر كبير انقلاب اسلامي وبا درود به رزمندگان اسلام و با درود و سلام بر شهداي بدر تا كربلاي ايران خدمت همسر عزيزم سلام عرض مي كنم واميدوارم كه حالت خيلي خيلي خوب باشد و هيچگونه كسالتي نداشته باشيد و اميدوارم كه حال عمار خوب باشد و از طرف من عمار را ببوس و اگر از احوالات من خواسته باشيد مشغول دعا گويي امام , رزمندگان , وشما هستم. سلام زياد به پدر ومادر خودت و برادرانت و خواهرانت و محمود آقا و فاميلها كلأ سلام برسانيد و از آنها براي من حلال خواهي بگيريد .ضمنا به حاج مرتضي وخانمش ودخترشان وپسرانشان از طرف من سلام برسانيد وسلام به پدر ومادر وخواهـر وبـــرادر من حتمأ بــرسانيد وانشا’اله كه ازدواج اباصلت با عشرت مبارك باشد اميدوارم به پاي همديگر پير شوند. ( ضمنا اين نامه از خط مقدم از داخل سنگر به شما مي رسد .)
با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي ودرود وسلام به پيكارگران راه حق و سلام و درود به شهداي في سبيل ا... خدمت همسر عزيزم سلام عرض مي كنم و اميدوارم كه حالت خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشي حال من هم خوب است و مشغول دعاگوئي امام و رزمندگان و مجروحين و تو هستم. عزيز من ثريا جان! اميدوارم كه از دست من ناراحت نباشي كه الآن با اين حالي كه تو داري من در كنار تو نيستم چون اسلام واجب تر است. اميدوارم با راحتي بچه’ عزيزمان را به دنيا بياري من واقعا شرمنده هستم پيش تو ولي چه ميشه كرد بايد جبهه را هم ياري كنيم. خلاصه مي بخشي.
ثريا! سلام مرا به مادرت برادرانت و كليه فاميلهايي كه مي شناسي برسان ديگرعرضي ندارم به جزءدوري تو مي بخشي دوري تو مي بخشي .(به خاطر مسائل اطلاعاتي نمي توانيم مسائل نظامي را بنويسيم )
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهداراز عمر ما بكاه وبر عمر او بيفزا. دوستدار تو سلمان ايزديار «دهم فروردین ماه 1361»
** با سلام و درود بي كران به رهبر كبير انقلاب و درود و سلام به رزمندگان وشهداي گلگون كفنان بدر تا كربلاي ايران. ضمن سلام: خدمت همسر عزيزم و عمار مجددا سلام عرض مي كنم و اميدوارم كه حالتان خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد واگر از احوالات همسرت، سلمان خواسته باشيد. به حمد الله خوب و سر حال هستم. نامه محبت آميز تو در تاريخ دهم فروردین ماه 1362، كه من با موتور عازم جايي ديگر بودم از داخل سنگر يك برادر مرا صدا زد. ما ايستاديم ديدم دو نامه دستش است. يكي از نامه ها نامه اي بود كه تو براي من فـــرستاده بـــودي و يك نامه’ ديگر كه براي ماشا اله آمده بود و نامه ها را گرفتم و مال ماشااله را به دستش رسانديم. من به محض اينكه نامه را باز كردم و امضاي تو را پايين نامه ديدم خيلي خوشحال شدم و بعد شروع كردم به خواندن تا حالا هم چند بار نامه را خواندم داخل نامه نوشته بودي عروسي باخوشي تمام شد. خيلي خيلي خوشحال شدم مافعلأ داخل خط هستيم و صفايي دارد داخل سنگر با برادرها_دعاها _ نمازها و غيره، سلام زيادي به كليه’ فاميلها برسانيد و مرا حلال كنند ( به پدر مادر خودت و من و بقيه سلام برسان ) من قبل از اين نامه يك نامه نوشته بودم ولي چون توي نامه نوشته بودي كه جواب اين نامه را بنويسم به خاطر دستور تو بود نوشتم عزيزم به اميد زيارت كربلا ونجف. سلمان ايزديار
*******
با سلام ودرود به رهبر كبير اسلامي و درود و سلام به شهدا و رزمندگان خدمت همسر
عزيزم سلام عرض ميكنم و اميدوارم كه حالت خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشي
وخدمت پسر عزيزم عمار كوچولو سلام عرض مي كنم و اميدوارم كه حالش خوب باشد. از
طــرف من عمـار را ببوس و اگر از احوالات اينجانب سلمان خواسته باشي نام خوب وسر
حال دعا گو هستم ما فعلا تو پادگان هستيم مي خوريم و استراحت مي كنيم. سلام زيادي
به پدر ومادر و برادران و خواهران,سلام به پدر ومادر وخواهر وبرادران من وزن داداش
وهمسايه ها وخاله فاطمه ام برسان به حاج مرتضي وزن عمويت سلام برسان ديگر عرضي
ندارم به جز دوري تو .ثريا من به تو بد كردم من را ببخش من از تو راضي هستم. خدا
هم از تو راضي باشد دوستدار هميشگي تو سلمان ايزديار .
خدايا
خدايا تا انقلاب مهدي خميني رانگهدار
******
با درود وسلام به رهبر كبير انقلاب اسلامي وبا درود به شهدا ورزمندگان فرا رسيدن
سال نو را به همسر عزيزم تبريك ميگويم واميدوارم هر چه زودترراه كربلاي حسيني بدست
پرتوان رزمندگان اسلام باز شود دوستدار هميشگي تو سلمان ايزديار
**********
خدمت همسر عزيزم سلام :سلام گرمي كه از دل سنگر از جانب من به تو مي رسد اميدوارم
كه حالت خوب باشد و خوش و خرم و سرحال باشي. خوش و سرحال مشغول دعا گويي تو
وديگران هستم واز تو مي خواهم هيچگونه ناراحتي چه از لحاظ كوچولو و خودت نداشته
باشي. من از روزي كه آمدم جنوب دو سه روز بعدش رفتم به توپخانه و در منطقه هستيم و
مشغول دعا گويي هستم. من تاريخ بیست و پنج اسفند 1361، به پادگان دوكوهه رفتم.
براي حمام و ديدار بچه ها و پدر شما و علي كرمي را ديدم و شام پيش هم بوديم و من
فرداي آن روز به منطقه رفتم و هميشه تو را يادت مي كنم. ديگر عرضي ندارم به جز
دوري شما شما سلام خيلي زياد به پدر ومادر و خواهر و برادر من و خودت برسان. همسر
عزيزم مرا حلال كن ان شاءالله زودتر حمله مي شود و پيروزي ازاسلام است. دوستدار
هميشگي تو سلمان ايزديار
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار از عمر ما بكاه و به عمر او بيفزا.
*****
با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و با درود به رزمندگان راه حق و حقيقت و با درود
و سلام به شهداي گلگون كفنان انقلاب اسلامي خدمت پدر مادر عزيزم و اباصلت و اعظم و
نصرت و اكرم و خديجه سلام عرض مي كنم و از خداوند متعال سلامتي همه’ شما را از
درگاه خداوند متعال خواهانم و اگر از احوالات اينجانب سلمان ايزد يار خواسته باشيد.
به حمد اله خوب هستم و مشغول دعاگويي رزمندگان و مجروحين و شماها هستم و در ضمن
حالم خوب است و الآن مدت بیست و خورده اي روز است كه در توپخانه لشكرحضرت رسول
هستم سلام زياد به همسايه ها مخصوصا دائي عشرت اله، سيف اله، رحمت، عين اله وحسن
محمدي و شيرواني و عربي علي ايزد بين ،علي خدابين ،ماشااله ،آن دور همسايه ها و عموها
مخصوصا عمو محمد و مهدي برات و زن عموها وعمه ها ومخصوصا عمه غنچه, شوهر عمه هاو
پسرعمه ها ودختر عمه ها ،دايي و زن دايي اباذر، نادر،ناصر،منصور،دختر دائي ها خاله
ها مخصوصا خاله زهره و خاله صفرا و شوهر خاله ها و كلا همه دوستان و آشنايان
مخصوصا بچه هاي بسيج و انجمن اسلامي و نيز عيال بنده. ديگر عرضي ندارم من هفتم
اردیبهشت 1362، ماموريت سه ماهه ام تمام مي شود. ديگر عرضي ندارم. اگر خواستيد
براي من به اين آدرس، انديمشك ، پادگان دوكوهه، لشگرمحمدرسول الله، گردان توپخانه
القارعه واحد 155بعدنامه رابه بسيج محل بده خودشان مي فرستند. مرا حلال كنيد سلمان
ايزديار دهم فروردین ماه 1361، خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار از
عمر ما بكاه و به عمر او بيفزا .
***********
با سلام و درود بي كران به آقا امام زمان و نائب بر حقش امام امت و سلام و درود به
شهداي گلگون كفنان انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي و رزمندگان اسلام . خدمت همسر عزيزم
سلام گرمي مي رسانم و اميدوارم كه حالت خوب خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته
باشي و اگر از احوالات من خواسته باشي به حمد الله خوب و سر حال هستم و مشغول
دعاگويي براي شما هستم. خدمت آقا عمار سلام عرض مي كنم , خدمت مريم خانم سلام عرض
ميكنم و اميدوارم كه حالشان خوب باشد از طرف من آنها را ببوس. من از شهر «فاو» كه
نام آن منطقه’ فاطميه شده اين نامه را برايت مي نويسم وحدود ساعت هفت شب است و از
اينكه تا به حال برايت نامه ننوشتم خيلي خيلي معذرت مي خواهم و اميدوارم مرا به
خوبي خودت ببخشي من حالا مشخص نيست چند روز ديگر بتوانم خدمت برسم ولي اميدوارم هر
چه زودتر با پيروزي به پيش شما برگردم سلام به زن داداش وحاج مرتضي و خانواده اش و
برادران بزرگوارت وخانم هايشان و فاميلها ودوستان وآشنايان برسان .سلام زياد به
مادرت برسان واميدوارم كه حالش بسيار خوب باشد ديگر عرضي ندارم بجز دوري شما
خداحافظ شما سلمان ايزديار
**********
با سلام ودرود به رهبر كبير انقلاب اسلامي وشهداي گلگون كفنان انقلاب اسلامي و جنگ
تحميلي و رزمندگان اسلام كه با رزم خود امان كافران را بريده اند. خدمت پدر ومادر
عزيزم وبرادران و اباصلت و خواهرانم سلام زيادي مي رسانم و اميدوارم كه حالتان خوب
باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد و خوش و سر حال باشيد. اين نامه را موقعي مي
نويسم كه حدود نيم ساعت است كه از خط مقدم كه حدود جاده’ «فاو بصره» است آمده ام و
در شهر «فاو» هستم كه شب بايد به خط برگرديم باور كنيد كه جاي شما در اين منطقه
خالي است. سلام زيادي به عموها عمه ها و خاله ها ودوستان وآشنايان برسانيد
اميدوارم كه هر چه زودتر با پيروزي به كفر به آغوشتان برگردم و شماها را زيارت كنم
از اين كه نتوانستم تا به حال به شما نامه بنويسم خيلي معذرت مي خواهم. چون
آنقــدر گــرفتاري داشتم در اين مدت فرصت نكردم .
پدر جان! از اينكه الان تنها هستي و به كارها مي رسي من ناراحت هستم ولي جنگ مسئله اصلي است در اين موقعيت. انشاءالله كه اباصلت كمك مي كند و كارها انجام مي شود ازاينكه نامه اين قدر بدخط است مرا مي بخشيد چون اينجا تاريك است كه من دارم مي نويسم جواب نامه را بنويسيد و از وضعيت خودتان برايم بنويسيد ديگر عرضي ندارم فقط دعا گوي شما هستم. خداحافظ همگي شما .
كوچك
همگي شما سلمان ايزديارحتما به اباصلت بگوييد دفترچه بانك اسلام شهر را از خانه
بگيرد و پول بانك را ببرد بدهد.
**********
با سلام ودرود به رهبر كبير انقلاب اسلامي وسلام و درود به شهداي گلگون كفنان
انقلاب و جنگ تحميلي و درود بي كران به رزمندگان جان بر كف كه در گرماي طاقت فرسا
با دشمن كافر مشغول نبرد هستند. خدمت همسر عزيزم سلام عرض مي كنم و اميدوارم كه
حالت خوب باشد و هيچگونه ناراحتي نداشته باشيد و اگر از احوال اينجانب سلمان
خواسته باشي به حمد الله خوب وسر حال هستم و مشغول دعا گويي امام و رزمندگان و شما
هستم. به خدا قسم ثريا به حق كه تو اجر يك رزمنده را در پيشگاه خداوند داري. راستي
عمار چه كار مي كند دلش كه تنگ نشده ؟ يادي از ما مي كند يا نه؟ انشا’الله كه حالش
خوب است و از طرف من سه بوسه او را بزن. دلم برايتان تنگ شده ولي بايد اين دوريها
را به خاطر خدا تحمل كنيم راستي كرج چه خبر است؟ امروز كه نامه را مي نويسم روز
سوم ماه رمضان است و داخل سنگر هستم و از جزيره’ مجنون اين نامه را برايت مي نويسم.
سعي مي كنم به زودي خدمتتان برسم به اميد خدا. سلام زياد به مادرت برادرهايت و عمو
و زن عمويت و كليه فاميلها برسان ديگر عرضي ندارم به جز دوري شما كه ان شا الله هر
چه زودتر خدمت برسيم.
سلمان ايزديار بیست و سوم اردیبهشت 1365
**********
با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و سلام و درود به رزمندگان اسلام و سلام
ودرود بر شهداي گلگون كفنان انقلاب اسلامي وجنگ تحميلي و به اميد آزادي اسراي
ايران اسلامي از زندان بغداد نامه را آغاز مي كنم. ضمن سلام خدمت همسر عزيزم
اميدوارم كه حالت خوب باشد و هيچگونه ناراحتي و كسالتي نداشته باشي و اگر از
احوالات اينجانب سلمان همسرت خواسته باشي به حمد الله خوب و سر حال هستم و ان شاءالله
باپيروزي من و كليه رزمندگان اسلام به آغوش خانواده هايمان برگرديم. ثريا جان! اگر
وضعيت به همين منوال باشد. چند روز ديگر به خدمتتان مي رسم ان شاءالله كه حال عمار
كوچولو خوب است و اين طور كه من شنيده ام بچه هايي كه زير شش سال هستند و واكسنهاي
متفاوت را زده اند مثل عمار، ديگر احتياج به واكسن سل ندارند اصغر را بفرست به
آنجايي كه واكسن سل مي زنند اين مسئله را سئوال كند و خيال تو و من راحت شود. از
اين بابت از طرف من عمار راببوس. سلام زياد به خانواده خودت و خودم برسان. ديگر
عرضي ندارم به جز دوري شما . د _ه _ت _
س جنگ جنگ تا پيروزي.
*********
با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) و سلام و درود به شهدا
و رزمندگان اسلام نامه را آغاز مي كنم. ضمن عرض سلام سلامتي ات را از درگاه خداوند
منان خواهان و خواستارم و اميدوارم كه حالت خيلي خيلي خوب بوده باشد و هيچگونه
كسالتي نداشته باشي و اگر از احوالات اينجانب همسرت سلمان ايزديار خواسته باشي به حمد
الله خوب و سرحال هستم و مشغول دعاگويي شما و رزمندگان و امام هستم. انشا’الله عمار خوب هست از طرف من عمار را ببوس من
انشاءالله چند وقت ديگر اگر خدا خواست مي آيم و خود ميداني ثريا. سلام خيلي خيلي زياد
به حاجي يونس و مادرت حاج خانم و برادرانت و خواهرانت و پدرم و مادرم ,برادرانم , خواهرانم,
زن داداش, عمويت, خاله هايم, عمه هايم راستي سلام زياد به عمه ات برسان. ان شاءالله
كه به زودي حالش خوب بشود. يك نامه به آدرسي كه برايت مي نويسم پشت پاكت نامه
برايم بنويس. راستي جريان دادگاه را نتيجه اش را برايم بنويس. كوچك شما سلمان ايزديار
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری