نگاهی به زندگی و رشادت های شهید «داود بیات»
نویدشاهدالبرز؛ شهید «داود بیات» درسال 1338، در محله «امام زاده حسن» تهران دریک خانواده ای مومن چشم به جهان گشود. پدر و مادر وی افرادی پایبند به مذهب و دین مبین اسلام بودند و معمولا درهیئت های عزاداری که از سادگی و خلوص برخوردار بود، شرکت می کردند.
رشد شهید در محیط مذهبی و آکنده از عطر اهل بیت عصمت طهارت از او فردی محب امامت و ولایت ساخت و از اوان کودکی عشق به امام حسین در او ریشه کرد. در هفت سالگی که وارد دبستان شد حدیث «اطلب العلم...» را با خود زمزمه می کرد.
او کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در سال 49، از زادگاهش به منزل محقری که پدرش در انتهای بالای «تپه اسلام آباد کرج» ساخته بود نقل مکان نمود. لذا دوران دبیرستان را در کرج به اتمام رساند. او در کمک کردن به کارهای خانه در زمان فراغت علاقه شدیدش را نسبت به مادرش نشان می داد و تابستان را نیز در باغی جهت امرارمعاش خانواده با دو برادرش کارمی کرد و دسترنجش را به پدرش تحویل می داد. در اواخر سال 1356، مادرشهید در بیمارستان کسری به علت زایمان درگذشت و فرزند کوچکی که پسر بود چشم به دنیا گشود و مرگ مادر عزم او را در ادامه حیات و کوشش برای کمک به خانواده و اطرافیان استوارتر نمود.
دراین دوران نیز انقلاب شکوهمند اسلامی نیز به رهبری امام خمینی(ره) تحولات خود را آغاز نمود و او درتمامی راهپیمائی های امت حزب اله شرکت می نمود و از آنجا که علاقه وافری هم به تلاش و کوشش در راه دین و قرآن داشت. درهیئت مسجد محل مساعی فراوانی به عمل آورد و برای تحقق و عملی نمودن حدیث قدسی و سخن نغز پیامبر اسلام که ازدواج را ازسنن خود می دانست درسن نوزده سالگی ازدواج نمود و نتیجه این ازدواج میمون و فرخنده دو فرزند پسر به نامهای مجید و وحید بود و دراین اوان بودکه شهید برای تامین معاش زندگی به عنوان شاگرد نزد فرد مومن و خیری که به تجارت فرش می پرداخت، مشغول به کار شد.
بعد از مدتی با پس اندازی که ازاین طریق جمع کرده بود و با کمک صاحب مغازه و استاد خیرش خانه محقری در «اسلام شهر» تهران خریداری نمود و چون به خدمت سربازی نرفته بود. بارها و بارها می گفت که باید برای گذراندن دوران خدمت خود رامعرفی نمایم تا ازین طریق بتوانم خدمت بیشتری به ملت و کشورم نمایم و اگر من نروم چه کسی خواهد رفت و ازآنجا که همسرش نیز در این راه مشوق او بود. در سال 62، به خدمت مقدس سربازی رفت.
بعد از اتمام دوره آموزشی وارد لشکر هفتادو هفت خراسان گردید و چون درهرکاری پیش قدم بود به عنوان خدمه توپ 106، شروع به فعالیت و رزم نمود و بعد از مدتی در عملیات غرور آفرین و عظیم خیبر شرکت نمود و بعد از این رزم بی امان برای مدت اندکی به مرخصی آمد. او بعد از مرخصی به جبهه شلمچه رفت و بعد از جانبازی های فراوان در راه وطن در تاریخ ششم تیرماه 1363، به سوی معبود شتافت. تربت پاکش در بهشت زهرای تهران نمادی از ایثار و مقاومت در راه وطن است.
به نقل از خانواده:
وی ازایثارگری برادران ارتش و سپاهی و بسیجی فوق العاده تمجید و تقدیر می کرد و می گفت: ما باید به یاری خدای عزوجل براستکبار و استعمار و قدرتهای چپ و راست و ازناب داخلی آنها به خصوص منافقین ازخدا بی خبر پیروز شویم تا بتوانیم پیشوایی امت عظیم اسلامی را در راه ایجاد قسط و عدل و جانشینی خدا درزمین به عهده بگیریم و بتوانیم زمینه ساز حکومت جهانی مهدی موعود امید و آرزوی مستضعفان و مستمندان گیتی باشیم.
زمانی
که می خواست به جبهه برگردد و باهمه افراد فامیل و دوستان و آشنایان خداحافظی نمود
و ازآنها حلالیت طلبید و زمانی که از وی پرسیدیم که بار دیگر چه موقع و زمان به
مرخصی خواهی آمد. او در جواب گفت: انشاالله بعد از عید فطر خواهم آمد. آری !در روز
عید سعید فطر که مسلمین فطریه خودشان را می پردازند مانیز فطریه خودمان را در راه
خدا عطا کردیم و چه هدیه این بالاتر ازاینکه فردی ازخانواده هستی و وجودش را هدیه
مخلوق و خالق خود نماید و مگر نه اینست که «لنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى
تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ
عَلِيمٌ«
«هرگز نايل
نمى شويد به برّ و احسان و تفضّل الهى تا اينكه انفاق و بذل كنيد از چيزهايى كه
دوست مى داريد و علاقه مند هستيد به آنها و آنچه انفاق مى كنيد پس خداوند داناست
به آن و از بين نمى رود و به جزاى آن مى رسيد.»
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری