شهید «موسی الله ویرن» : جهاد در راه خدا بالاترین تکلیف هاست
نوید شاهد البرز؛ شهيد گرانقدر «موسي اله ويرن» در سال 1339، چشم به جهان گشود. وی در يكي از روستاهاي اطراف شهرستان «زنجان» در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد و در همان جا بزرگ شد و دوران نوجواني را با كار كشاورزي و دامداري ادامه داد و فرصت نشستن در محضر استاد و مربی را پیدا نکرد اما همه تجربه های با ارزش را از صحنه زندگی و تلاش در طبیعت آموخت و عطوفت و بزرگواری و شهامت را به خوبی یاد گرفت و حس وطن پرستی و دینداریش و مجاهدت در راه خدا در سالهای جوانی گواه بر این مدعاست.
شهید از نظر اخلاقي و احترام بسيار اخلاق نيكي
داشت و احترام زيادي به پدر و مادر مي گذاشت.
وی با دختری از خانواده مذهبي ازدواج نموده و صاحب چهار فرزند شد و بعد از سه سال زندگي در روستا به خدمت سربازي اعزام شد و خدمت سربازي را در جنگ با مستكبران و دفاع از ميهن اسلامي و پشتيباني از ولايت فقيه گذراند و بعد از اتمام سربازي از روستای «حصار » به شهر كرج آمده و در آنجا مقيم شد و در اواخرسال 64، به عنوان بسيجي عازم جبهه شد.
وی بعد از مجاهدت های بی دریغ در راه وطن در منطقه جنگی «فکه» در سیزدهم اردیبهشت ماه 1365، جان را در راه جانان تقدیم نمود و به دیدار معبود حقیقی شتافت. پیکر پاک شهید در «امامزاده طاهر» کرج نمادی از ایثار و پایداری در راه آرمان های خود و انقلاب می باشد.
شهید «موسی الله ویرن» در وصیت نامه خود همه را با تمسک به آیه مبارکه 155 سوره بقره به صبر و شکیبایی دعوت می کند و جهاد در راه خدا و دفاع از وطن را ارحج ترین تکالیف می داند. فرازی از وصیت نامه این شهید گرامی را در ادامه مطلب در پیش روی داریم:
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ »
»قطعاً
ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و
تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده«.
با سلام ودرود بر خاتم انبيا و پايداران بخش رسول و سلام در عدالت گستر جهان حضرت مهدى (عج) و سلام به امام عزيزمان و روح خدا خمينى بت شكن قلب تپنده امت اسلامى ايران سلام بر ارواح طيبه شهدا.
چون هر انسانى كه وقتى به تكليف مى رسد بايد از مكتب خود و ايين خود حفاظت كند من نيز بر حسب تكليف كه بر گردنم بود بر خود لازم و واجب ديدم كه در اين جهاد شركت كنم و مشخص دراين اركان فروع دينم داشته باشم. خدايا! تو شاهد هستى كه من براى مقام و پول و دنيا به اين بيابان سوزان نیامده ام.
خدايا! تو شاهد هستى كه من از خانه و كاشانه و زن فرزندم دست كشيدم و همه را به تو سپردم و بارى «هل من ناصر ينصرنى» حسين زمانم را لبيك گفتم .
خدايا! ترا به اوليا و اوصياء قسم مى دهم كه ما را در زمره راه شهدا ء و رهروان آنها قرار بده.
مادر جان! شما زياد در راه فرزندت موسى زحمت كشيدى و شبها بى خوابى و آنچنان كه در این راه بیشترین رنج و زحمت را کشیدى تا به اين سن و سال رسانيدى حالا مى دانم موقع زير بال و پر شما گرفتن بود ولى چه كنم، اينم از همه اينها بالاتر است مرا ببخشيد و حالا مى دانم موقع زير بال شما گرفتن بود ولى چه كنم اينم از همه تکلیف ها بالاتر است. مرا ببخشيد و حلال كنيد.
از برادرانم تقاضا دارم تفنگ بر زمين افتاده ام را بردارند و درجبهه ها حضور مستقيم پيدا كنند و از خواهرانم مى خواهم كه مانند زینب، زينب وار صبر پيشه كنند و استقامت داشته باشند.
زن و فرزندم و خاندانم شما بى تابى نكنيد و مسئوليتتان بسيار سنگين است. رسالت و پيام من از روح پر فروغ و استقامت شما، نشانگر صبر و استقامت صدر اسلام همانقدر زينب وار مى باشد و از خانم مى خواهم كه از فرزندانم عباس - روح الله - مهدى به خداى بزرگ مى سپارم و از شما ( گل گندمى خانم ) خواهش و تقاضا دارم كه از بچه ها خوب پرستارى و خوب تر بيت كنيد. ديگر بيش از اين وقت نداشتم بیش از اين هم اوقات شما را بگيرم. از اهالى مسجد محل مى خواهم كه مسجد را هيچگاه خالى نگذارند چون دشمنان اسلام از اين مسجدها مى ترسند و در نمازهاى جمعه شركت و امام را دعا كنند.
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
از عمر من بكاه برعمر رهبر بیافزاى.
هفتم اردیبهشت
1365، شب چهارشنبه ساعت 10:30
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
بنده هم یادآوری میکنم بنا به اطلاعاتی که از دوستان شهید گرفتم بنده عمده دلیل شهادت ایشان را احترام شدید به پدر و مادرشان می دانم
انشاءالله خداوند متعال ما رو شرمنده شهدا و شهید مهربان ما، پدر عزیز ما قرار ندهد
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم عجل لولیک الفرج
یاعلی