شهید « عباس حشمی پور»: تسلیم در برابر دشمن عین ذلت است
نویدشاهد البرز؛ شهيد «عباس حشمي پور» در سال 1338، در «ساوجبلاغ» در يك خانواده مؤمن و مذهبي ديده به جهان گشود. وي دوران كودكي خويش را در دامان مادري پاك و عفيف و پدري فعال و زحمتكش سپري نمود. تا اينكه پا به هفت سالگي گذاشت و براي پرداختن به كسب علم و معرفت وارد مدرسه شد و دوران ابتدايي و راهنمايي را در همان محل سكونت خود با موفقيت كامل پشت سر نهاد و موفق به اخذ مدرك سيكل گرديد و براي اينكه كمك خرج خانواده خود باشد در يك تراشكاري مشغول به كار گرديد.
تا اینکه از اين طريق توانسته باشد كمك خرج خانوادهاش باشد و بعد از چند سال كار و تلاش و كوشش سرانجام در تاريخ سوم شهریور ماه 1358، ازدواج نموده كه ثمره ازدواجش يك دختر ميباشد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايشان نيز لباس مقدس سربازي را به تن كرده و به خدمت سربازي اعزام گرديد و بعد از خدمت مدتي در پادگان خدمت می کرد و بعد دوباره به سر كار اوليه خود بازگشت و بعد از چند مدت اعزام به جبهه گرديد. در درگيري سنندج شركت داشت تا اينكه بالاخره در تاريخ نهم اردیبهشت 1361، يك روز مانده به حمله بيتالمقدس در «دار خوئين» در یگان خدمتی سیدالشهدا در شهر خرمشهر بر اثر اصابت تركش به درجه رفيع شهادت نائل گردید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای « چندار» مظهری از مجاهدت در راه خدا و پایداری در حفظ میهن و ارزش های اسلامی می باشد.
از شهید گرانقدر «عباس حشمی پور» وصیت نامه ای در دست است که در ابتدای به امر بر زیستن با عزت تاکید کرده و انگیزه هر مجاهد فی سبیل اللهی را چنین بیان نموده است. وی در اثنای وصیت نامه پربار خود به خودسازی و شهادت طلبی اشاره می کند و بر حفظ ارزش ها و همچنین تربیت صحیح کودکش سفارش می نماید. متن کامل این وصیت نامه قابل تامل را در ادامه مطلب پیش رو دارید:
بسم الله القاسم الجبارین
به نام خداوند درهم کوبنده جباران و بیاد مولایمان حضرت مهدی (عج).
خداوندا! مرا درصف شهدا قرار بده .
درود و سلام برهمه رزمندگان نبرد حق علیه باطل که اکنون مشغول نبرد هستند و درود و رحمت برهمه شهدای راه حق سلام بر پدر و مادر عزیزم و سلام برتمام ملت مسلمان جهان من در جهانی و در عمری به زندگی ادامه می دهم که غارتگران و جهانخواران بین المللی درتلاش و نابودی تمامی ذخایر مادی و معنوی بشریت هستند و این غارتگر ها در همه زمانها بوده و هر مجاهدی در زمان خودش برای زیستن در عزت، به نبرد پرداخته و نبرد از آغاز بشریت و به خصوص بعد از تاریخ اسلام ادامه یافته و تدریجا به میزان خون خواریشان به اوج رسیده و من در زمانی زنده ام که برادران مسلمان خوزستانی و فلسطینیم در زیر چکمه زورگویان فریاد یاری می طلبند دستشان به دعا به سوی خدا و نگاهشان به سوی من است، من چگونه بنشینم و همچنان به خواب روم و این واقعیتها را نادیده بگیرم و چگونه این ندای «هل من ناصرینصرنی» سرور شهیدان و بزرگ آزاده تاریخ که فرمود: آیا کسی هست که مرا یاری کند و من پاسخ نگویم آخر ای پدر و مادر همانطور که گفته ای من مسلمانم و شما نیز به خاندان پیامبر عشق می ورزید.
فکر کنید که چگونه نشستنم را توجیه کنم که راهی جزانتخاب شهادت سرخ علوی امام حسین و نیز فدای راه آن شدن نداشتم و بسیار دلایل بی شماری نیز هست که فرصت نوشتن را ندارم اما این را بدانید که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.
تسلیم در برابر دشمن عین ذلت است و من کوشیده ام تا تابع حق باشم و در جبهه خودسازی و شهادت باشم اما آن کسانیکه من به هر ذلتی می دهند تا زندگی حیوانی خود را ادامه بدهند. آنها مردگان و پلید و خاموش تاریخ هستند پدر و مادرم نخواهید که من جزو این دسته باشم بنابراین به جبهه می روم.
برای بیرون راندن دشمن تجاوز گر و پس گرفتن زمین های اشغالی به جبهه می روم. برای ظهور همه ارزشهای الهی و تداوم و استمرار آن وصیت می کنم. ای پدر و مادر که برایم رنجها کشیده اید. ای خواهران و برادران عزیزم! برای زنده کردن ارزشها و شناخت حقیقت و یافتن روح معنوی بیشتر به قرآن مراجعه کنید و نهج البلاغه را از یاد نبرید و راه شهدا را گرامی بدارید و امام سازش ناپذیرکه همه عمرش را صرف تداوم این انقلاب و ارزشهای اسلامی کرده تنهایش نگذارید و همچون همیشه سخنانش را عمل کنید و همچنین علمای عاملین و روحانیت مبارز که در خط امام و اسلام هستند بفرمانشان کوشا باشید و در جان حقیقت راهتان را ادامه دهید و بدانید که دیر یا زود همه جا خواهیم رفت و بازگشت ما به سوی خداست و چیزی جز عمل صالح ازما باقی نخواهد ماند چنانکه گذشتگان رفتند و خاک شدند. آنها که در صراط مستقیم بودند نامی و رسمی از ایشان به نام اسلام باقی ماند و آنهائی که ازصراط مستقیم منحرف شدند و مانند منافقین برتر از کفارکه همیشه در جهنم خواهند بود.
پدر و مادرم تنها خواسته که از شما دارم این است که اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید و اما همسر مهربانم! تو همسر خوبی از برای من بودی و در این مدت قلیل که باهم زندگی کردیم که تو هم در خط انقلاب و ارزشهای انسان سازی بودی، امیدوارم که خداوند به تو جزا و ثواب شهید بدهد و در نزد وجود مقدسه فاطمه زهرا رو سفید باشید و اما درباره فرزندم «لیلی» اینست که او را درست تربیت کنی و ارزشهای اسلامی را به او بیاموزی و انشاءالله برزگ شده به او بگویی که پدرت درچه راهی قدم گذاشته و شهید راه اسلام گردید.
امید است که نسل های آینده راه شهدای راه آزادگان
را ادامه دهند و اما سفارشی هم به برادران انجمن اسلامی و هم عقیده های خودم
امیدوارم که خواندن کتابهای اسلامی را از یاد نبرید مخصوصا
کتابهای استاد علامه شهید آیت اله مرتضی مطهری که تربیت شده امام عزیزمان می باشد و
ضمنا نمازجماعت را از یاد نبرید.
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری