« غوطه ور در وادی عشق »
نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمدعبدالملكي» فرزند «رضاقلي» است که در چهارمین روز از اردیبهشت 1346، در نزدیکی «ملارد» در شهر كرج ديده به جهان گشود. وي پس از سپري نمودن دوران خردسالی زمانی که کودکی هفت ساله شد آماده و مهیای تحصیل علم آموزی گردید. روزهای تحصیل را با اهتمام طی کرد و تا چهارم دبیرستان ادامه داد.
کم کم روح پاک و بی آلایشش وی را به سمت نهاد طیبه ای که جولان گاه عشاق بی ریای بسیاری بود، کشانده شد و به عضویت شجره طیبه بسیج در آمد. روزها در این نهاد به فعالیت پرداخت و سرانجام از طریق همین نهاد پا به عرصه عشق بازی با جانان گذارد و او به عنوان بسیجی جان بر کف داوطلبانه به منطقه جنگی رفت و در کربلای پنج دلاورمردانه به مصاف با دشمن بعثی رفت و در بیست و یکم دیماه 1365، در عملیان کربلای پنج برای همیشه بر صفحه زرین دلیرمردان تاریخ جاودانه شد. در سال هفتاد و سه پیکر پاکش در جستجو و تفحص پیدا شد و بعد از سالها دوری عطر حضورش وطن را معطر ساخت.
شهید گرانقدر وصیت نامه شیوا و دلنشین خود را مزین نموده است به آیه های شریفه آخر سوره «فجر» و جبهه را جولانگاه عاشقان خدایی می داند که پاکبازانه به سوی معبود شتافتند. متن کامل این وصیت نامه را در ادامه مطلب پیش رو داریم:
بسم الله الرحمن الرحيم
« يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي» فجر/30-27
آن هنگام كه به ما اهل ايمان خطاب لطف رسد كه اى نفس قدسى مطمئن و دل آرام به ياد خدا امروز به حضور پروردگارت باز آى كه تو خشنود و نعمتهاى ابدى او و او راضى از اعمال نيك تو است. بازآى و در صف بندگان خالص من درآى و در بهشت رضوان من داخل شو.
ان شاءالله كه همه ما ذره اى ناچيز و غير قابل تصور به اين چند آيه كه در شان آقا امام حسين (ع) نازل شد، نزديك شويم و سودى از آن ببريم.
حمد و سپاس وجود مقدس حق را كه نعمت جنگ را به ما ارزانى داشت تا بدين وسيله ما را در مكتب خونين امام حسين (ع) درس شهادت را تعليم دهد و محبت عزيزترين انسانها يعنى حضرت محمد (ص) فاطمه (س)،على(ع) ، حسن(ع) ، حسين (ع) و خانواده عزيزشان را در قلوب شعله ور سازد. شكر خداوندى را كه با ذكرش قلوب جلوه مى پذيرد و با يادش تسكين.
سلام بر پيامبر اكرم و آل مظلوم او، هر روز و هر ساعت، گلى را از گلزار غرب و جنوب كشور اسلاميمان تاراج گران روزگار به يغما مى برند و در سرزمين گرم جنوب و در كوه هاى سرد و سر به فلك كشيده غرب، پرپر مى كند و كسى نيست که صداى مظلومانه ايشان را كه از بلندترين بلنديهاى انسانيت بر گيتى طنين افكنده است را بشنوند و به ياريشان بشتابد و اينان به هواى دوست، قدم از تمامى بديها و زشتيها برداشتند و گامشان را بر فراز بلندترين قله هاى سعادت نهادند تا شايد حق دوستى را به مولايشان ادا كرده باشند و رضايتش را جلب كنند. ايشان راهى اين نشدند كه عقل را به جاى گذارند و در وادى عشق غوطه ور شوند.
خنك آنروز كه از عقل نجاتم دادند *** سوى آرامگه عشق براتم دادند
آرى! بايد كه از دنياى مادى سر برآريم و در سراى عشق سركشى كنيم تا حلاوت آن براى ما مسلم شود. عشق در الفاظ بسيار مطرح مى شود ولى آنچه كه هست بايد كمر همت ببنديم و عشق را در معنا به اثبات برسانيم چنان كه ديديم و شنيديم رزمنده كوچك كه هنوز شيرينى زندگى را به كام خود نچشيده همچنان بر قلب دشمن با آواى الله اكبر حمله ور مى شود كه گويى براده هاى آهن به سوى دشمن حمله ور شده و آن نامردان با رگبار گلوله كه شب هجران او و مولايش را به پایان مى رسانند و ديده ايم و شنيديم كه آن بسيجى دريا دل جسم پاك و مطهرش را بر روى باتلاق مى اندازد تا برادران ديگر از روى آن بگذرند تمام اينها چيزى را جز عشق به وصال دوست را نشان نمى دهد. نه مى توان لقب دنيا پرستى را به آنها داد و نه مى توان القابهايى كه در شان يك عارف نيست به آنها داد. آنان وجود خود را با مهر «ابا عبدالله الحسين» آغشته كرده اند و هيچ نيروى دنيايى نمى تواند جلوى گامهاى آهنين آنها را بگيرد. آنان در نظر خود چيزى جز خدا را نمى بينند و در اينجاست كه بايد اين نتيجه را بگيريم و به تمام غارتگران انسانيت و تمام شياطين به دسته ها و گروههاى مختلف درآمده اند اعلام كنيم كه هيچ نيرويى نمي تواند در مقابل حزب الله بايستد و دنيا بايد از فتنه و آشوب پاك شود.
اينان كه در اعصار مختلف با حيله ها و مكرهاى جديد مى آيند تا خراشى به پيكر اسلام عزيز وارد آورند. بدانند اين برادران پاك حزب اللهى نخواهند گذاشت تا شما به اهداف ناجوانمردانه تان برسيد. اين برادران حزب اللهى غيرتشان قبول نمى كند تا بنشينند و شما به فتنه گرى خود ادامه دهيد و حتى اگر نشد خون همه آنها ريخته شود باز از پا نخواهند نشست زيرا آنان با خون حسين پيمان بسته اند كه اهل كوفه نباشند و حسين را تنها نگذارند و اينان به اميد بسر مى برند كه روزى مولايشان امام زمان خواهد آمد آن مرد خدا با پرچم عدالت خواهد آمد و دنيا را به عدل آزين خواهد كرد پس اى منافقان دست از بدكاريهايتان برداريد كه عاقبتى ندارد .
دنيا را به حال خود بگذاريد و دنبالش نرويد كه آن خود عاشقانه به سوى شما خواهد آمد شما از آن دورى كنيد. اينك بد نيست چند كلامى با برادران مدرسه و محل داشته باشم. عزيزان با ياد حق سر از فرورفتگى در آريد و سرها را بالا گرفته و با چشمانى باز بر جامعه خود بنگريد و آنچه كه اسلام و شرع گفته انجام دهيد اگر خطايى ديديد همان را عمل كنيد كه خدا گفته و آنطور عمل كنيد كه على (ع) و امام حسين (ع) عمل كردند و نگذاريد عمرتان بيهوده بگذرد و طول عمر خود را در بى تفاوتى به سر ببريد كه قامتى بر پا خواهد شد و تمامى شما بايد در برابر شهيدان، در برابر حسين بن على (ع) جواب گو باشيد. نكند خانم زهرا (س) در روز محشر از ما بپرسند كه اى مگر نمی دانستید كه در خانه ام را سوزاندند، بر سينه ام ميخ در فرو كردند، پهلويم را شكستند، به صورتم سيلى زدند، بازويم را سياه كردند، محسنم را شهيد كردند و اين همه رنج بر من وارد شد، شما كه بر اين مصيبتها واقف بوديد پس چرا باز دل ما را به درد آورديد و در عصر خود با دشمنان ما با كسانى كه فدك را به يغما بردند و غصب كردند، دست دوستى داديد.
آرى! اى عزيزان اگر مى توانيم جواب اينگونه سوالات را بدهيم. اگر طاقت اين را داريم كه خانم زهرا به ما بگويد: هر كس به طريقى دل ما مى شكند، بيگانه جدا دوست جدا مى شكند، بيگانه اگر مى شكند حرفى نيست، از دوست بپرس دوست چرا مى شكند.
خوب اگر طاقت اين مسايل را داريم خوب عيبى ندارد بى عفتى كنيم، نامردى كنيم، بى غيرتى كنيم ولى اگر جوابى براى اينگونه سوالات نداريم پس برويم راه خونين اهل بيت را ادامه دهيم و آن دينى كه براى ما گذاشته اند آن را زنده كنيم. برويم تا خون حسين مظلوم را زنده كنيم. سفارشم به برادر هم مدرسه اين است كه اين دعاهاى توسل و كميل را حتما برگزار كنيد و هيئت دوشنبه را حتما به پا كنند. دشمنان بدانند كه عاشق حسين را نمى توان شكست داد. بدانند كسى كه در عشق حسين حل شده باشد، سازش در اوست.
اى برادران! رابطه خود را با اهل بيت بيشتر از اينها كنيد و لازمه آن شناخت آنها هست كه آنها نور هدايت و كشتى نجات هستند و در خواستم از بچه ها اين است تا قبل از اينكه جنازه ام را در قبر بگذارند برادران دورم جمع شوند و با ياد حسين بن على (ع) زيارت عاشورا را بخوانند تا جسم مرده من هم با اشك چشم و سوز دل شما بگويد: «السلام عليك يا ابا عبدالله» و بگويد: «انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الى يوم قيامه» تا دشمنان بدانند جسم مرده ما هم «حسين حسين» مى گويد.
برادران اگر خواستيد روح مرا شاد كنيد حتما اين كار را انجام دهيد و اگر هم نشد بعد از دفن هم مى توانيد اين زيارت را بخوانيد و براى امام حسين(ع) عزادارى كنيد و دعا كنيد آقا حسين (ع) ما را هم از غلامان خود قراردهد و اين آرزو بر دل ما نماند و درخواست ديگرم اين است كه آن دسته از منافقانى كه خود را به جاى حزب الله جا زدند و ريش بر صورتشان نهادند تا با آن به خواسته هاى شخصى خود برسند آنها بروند زير تابوت ليبرالها و امثال آنها را بگيرند و بروند براى اربابان غربى خود بخوانند نمى خواهم تابوت من با دست نجس آنها راهى شود. تابوت مرا بايد همان هايى بردارند كه در جبهه هاى جنگ و پشت جبهه فعالانه براى خدا كار مى كنند و بدنشان در جبهه با تير و تركش تكه تكه شده است.
بله! اين راه عاشق حقيقى مى خواهد. عاشق دنيا نمى خواهد. اين راه مرد عمل مى خواهد. مرد شعار و حرف نمى خواهد. اين راه خون سرخ مى خواهد. اين راه بهانه نمى خواهد آنها كه مرد عمل هستند قدم بردارند. قدم بردارند كه وقت كار است و دشمن وجب به وجب در كمين نشسته و با فريبهاى دنيوى اش فكر اين است كه انسانها را منحرف كند.
در آخر اين را بگويم كه امام را
در هيچ زمان و هيچ مرحله تنها و بى ياور نگذاريد هر چند ياور او خداست ولى براى به
تحقق رسيدن اين اهداف مقدس وجود شما با خودتان و امامتان لازم است. خدا مددكارتان
باد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری