نامه های تسلی بخش شهید؛ ارسالی از جبهه مریوان
نویدشاهد البرز؛ شهید گرانقدر «سیف اله بیجانی» فرزند «یداله» می باشد که در ماه 1337، در شهر « زرند» چشم به دنیا گشود و وی تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد و با کار در شرکتی امرار معاش می کرد که در دوران جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن و هم وطنانش در بیست و نهم فروردین ماه 1361،در منطقه جنگی مریوان جان در راه آرمان های خود تقدیم انقلاب و اسلام نمود و تربت پاکش در جوار «امامزاده محمد» کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
از شهید مذکور نامه هایی در حال و هوای جبهه و جملات تسلی بخش و شعری با همین مضمون در دست است که خواندن آن در ادامه مطلب خالی از لطف نخواهد بود:
خدمت عموي عزيزم «صدراله» سلام عرض مي كنم و پس از عرض سلام سلامتي شما عموي محترم را از درگاه خداوند بزرگ و متعال خواستارم و اميدوارم كه در زندگي خوش و خرم بوده باشيد. باري عموي عزيزم اگر از احوالات اينجانب برادرزاده خود «سيفاله» را خواسته باشي به ياري خداوند بزرگ و متعال به دعاگويي شما عموي عزيز و محترم مشغول ميباشم.
باري عموي عزيزم نامه پر از محبت شما در تاريخ یازدهم آذرماه 1360، شب ساعت 30: 10 به دستم رسيد. از رسيدن نامه تان نمي دانيد كه چقدر خوشحال شدم. عموي عزيزم از قول من به پدر و مادرم خواهر و برادرم و عموي عزيزم، ذبيحاله، بابابزرگم لطيف و مادربزرگم زري و يك به يك بچه ها سلام برسان.
باري عموي عزيزم الان كه نامه شما را مي نويسم در يكي از سنگر هاي جبهه مريوان كه هم اكنون تعداد ده اسير كه ساعت 8:30 شب به ما پناهنده شدهاند كه پنج تاي آنها مرد و پنج تاي آنها دختر است و ما برادران رزمنده آنها را در يك سنگر نگاه داشتيم و هم اكنون من جواب نامه پر محبت شما را در پهلوي آنها مي نويسم و آنها همچنان نگاه مي كنند كه انگار طلبكار هستند.
من يكدفعه متوجه شدم كه دارند نامه اي را كه مي نويسم مي خوانند و من هم خودكار را به زمين گذاشتم و تفنگ را برداشتم و پر كردم و يك تير از در سنگر به بيرون شليك كردم و به آنها گفتم كه اگر به نامه من دوباره نگاه كنيد همچنان آنها را خواهم كشت و آنها از ترس ديگر حتماٌ به طرف من هم نامه نگاه نمي كنند. عمو عزيزم ديگر بيشتر از اين وقتتان را نمي گيرم و شمارا به خدا مي سپارم ديگر عرضي ندارم به جز دوري شما خدايار و ياور شما باد انشاءالله .
***
خدمت برادر عزيزم سلام عرض مي كنم و پس از عرض سلام سلامتي شما برادر عزيز را از درگاه خداوند بزرگ و متعال خوستارم و اميدوارم كه در زندگي خوش و خرم بوده باشي باري برادر عزيزم اگر از احوالات اينجانب برادر خود «سيفاله بيجاني» را خواسته باشي به ياري خداوند بزرگ و متعال به دعاگويي شما برادر عزيز و مهربان مشغول مي باشم. باري برادر عزيزم از قول من به پدر و مادرم و خواهرانم يك به يك سلام برسان و به آنها بگو كه حال من خيلي خيلي خوب است و جاي هيچگونه نگراني باقي نيست.
برادر عزيزم نامه پرمحبت شما در تاريخ بیست و سوم آذرماه 1360، به دست من رسيد و از رسيدن نامههايتان نميداني كه چقدر خوشحال شدم. برادر عزيزم از قول من هم به عموي عزيزم ذبيحاله صدراله و مادربزرگم زري و بابابزرگم لطيف يكبه يك سلام برسان و به دائي هاي عزيزم مقصود و فرج و خداداد و مادربزرگم ملكتاج و خاله عزيزم ايران و يك به يك بچههاي آنها سلام برسان و به آنها هم بگو كه حال من خيلي خيلي خوب است و به دعاگويي همگي آنها مشغول ميباشم .
برادر عزيزم فضلاله انشاءالله تا چند روز ديگر من به مرخصي مي آيم و ديدارمان تازه مي گردد. شما برادر عزيز نبايد هيچگونه نگراني را به دل خود جاي دهيد برادر شما بايد افتخار كنيد كه برادر همچون من درجبهه حق عليه باطل داريد و در راه كشور و آب و خاك ميهن خود با دشمنان ستمكار ميجنگد و آرزوي من از تو برادر اين است كه پدرومادرم و خواهرانم را دلداري بدهي و نگذاري كه حتّي به هيچ وجه درباره من نگراني داشته باشند و برادر من از تو ميخواهم كه اين خواسته مرا برآورده كني. انشاءالله .
برادر عزيزم از قول من به تقي سنگكار و دوست عزيز و مهربانم «سيدهاشم» هم سلام برسان. برادر عزيزم شما نامه خود را به اين آدرس كه من در روي پاكت مي نويسم. برايم بنويس چون با اين آدرس كه شما نامه مي نويسي خيلي خيلي نامههايتان دير به دست من مي رسد. با اين آدرس اگر بنويسي نامه ات زودتر به دست برادر عزيزت سيفاله مي رسد.
آدرس : مريوان ستاد عملياتي گردان187 گروهان 3صندوقپستي54364 برايم نامه را پست كن.
خوب برادر عزيزم حالا چند بيت شعر برايت مي نويسم اميدوارم كه از اين شعر خوشت آمده باشد انشاءالله .
شيون مكن مادر در مرگ خونبارم
بگذر زمن ديگر عزم سفر دارم
شيون مكن مادر در مرگ خونبارم
رخت حسين برتن شوق خدا دارم
مادر ببين آخر اين لشگر شيطان
گشته هجوم آور بر ملّت ايران
بايد بپا خيزيم در رزم نادانان
امر خدا باشد در وقت خونبارم
بايد فدا سازم چون اكبر رعنا
اين جان شيرين را از بهر روحالله
يك خواهشي ديگر مادر ز تو دارم
شيون مكن مادر در مرگ خونبارم
گركشته گرديدم در جبهه اي مادر
يك پرچم سبزي درخانه زن مادر
بهرم چراغان كن شوق خدا دارم
چون قاسم داماد بهر خدا سازي
در هر شب جمعه قدري در آن آري
هرگوشه قبرم قدري برآن مالي
چون قاسم داماد اين آرزو دارم
شيون مكن مادر در مرگ خونبارم
بگذر زمن ديگر عزم سفر دارم
پايان چند بيت شعر. خوب
برادر مادر و پدر و خواهرانم اميدوارم كه از خواندن اين شعر هيچگونه نگران نباشيد.
انشاءالله ...ديگر بيشتر ازاين وقتتان را نمي گيرم و شمارا به خداي بزرگ مي سپارم ديگر
عرضي ندارم به جز دوري شما، خدانگهدار شما انشاءالله جواب نامه فوري فوري . تاريخ بیست و چهارم آذر ماه 1360
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری