نگاهی به حیات و کلام طیبه و مدبرانه شهید «اولیاء ناصح نسب»
شهید «اولیاء ناصح نسب» فرزند «مهدی» در سال 1343، در روستای در بخش «طالقان» در خانواده ای مذهبی و متعهد متولد شد. از کودکی زبان به نام خداوند باز کرد و نام ائمه و اصول و دین و احکام شرع را در محضر خانواده آموخت. درس ایمان و تقوا و صداقت بر گرفت و الفبای عشق را در محضر والدین فرا گرفت. در سن هفت سالگی به دبستان رفت و علم آموخت و علم خویش را به عمل توام نمود. تحصیلات خود را در روستای همجوار ادامه داد و به راهنمائی و ارشاد خانواده مبارزه و حق طلب خود و هدایت روحانی محل از مبارزان انقلابی در منطقه طالقان شده و در ارشاد نوجوانان هم سن وسال خویش بسیار می کوشید و در پخش اعلامیه های حضرت امام ره و دعوت مردم به تظاهرات نقش فعالی داشت . در دبیرستان روستای «منگلان طالقان» او بود که به شهامت بسیار تمثال شاه خائن را به پایین کشید و به زیر پای انداخت. پس از پیروزی انقلاب نیز از اوایل جنگ حضور مداوم در جبهه های نبرد حق علیه باطل داشت و در هنگام حضور در پشت جبهه در پایگاه بسیج محل در همکاری با بسیج و جهاد فالیت مستمر داشت. در سنین جوانی پیوند مقدس ازدواج بر قرار ساخت و ثمره این پیوند مقدس هفت فرزند سالم صالح می باشند. که همگی از تربیتی اسلامی برخوردارند. در محل زندگی همواره در خدمت مردم بود . از اعضای شورای محل بود و در این جایگاه نیز در خدمتگذاری به خلق خدا از هیچ تلاشی در شبانه روز دریغ نداشت. عاشق خدمت به خلق خدا بود و سرانجام نیز در راه این آرمان مقدس پس از حضوری پربار و مداوم در مناطق جنگی در منطقه عملیاتی «شرق بصره» در تاریخ بیست و دوم فروردین ماه 1366 ، در اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد و در گلزار شهدای «خودکاروز طالقان» به خاک سپرده شد.
فراز هایی از وصیت نامه مدبرانه شهید بزرگوار «اولیاء ناصح نسب» را در ادامه مطلب می خوانید:
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم .به نام الله که همه
حرکتها و همه سکوتها از اوست .به نام خداوندی که هیچ چیز بدون اراده و مشیت او از
حالتی به حالت دیگر نمی گرددو حمد مخصوص خداوند یگانه است و آنچه در آسمانها و زمین
و مابین آنها است خداوند را تسبیح و ستایش می کند جز یک موجود و آن هم انسان است. ای
خدای بزرگ و ای خدای سبحان ازپیروی کردن هوای نفسانی و وسواس شیطانی و علایق غیر
روحانی و غیر رحمانی به تو پناه می برم.
ای خدای رحمان چگونه شکر نعمتهای بی کران تو را که به شمارش نمی آید، کنم. ای پروردگارم که مرا از نیستی به هستی و از بین هزاران ذره انتخاب کردی و روح خویش را در ما دمیدی و ما را از سایر موجودات ما را خلقی دیگر کردی و به خود احسن الخالقین گفتی ما را به احسن وجه خلق کردی. ای خدای بزرگ حمد مخصوص توست که ما را از ایمان آوردگان قرار دادی. ای خالق هنوز آن ندای که شنیدم که فرمودی «الست بربکم » و ما عرض کردیم: «قالوا بلی» حال که به آن توجه داریم و فراموش نکرده ایم می بالیم و خوشحالیم.
ای خدای منان و ای رب المستعان تو در قرانت فرموده ای که کفاره چنین می پندارند و در جواب پیامبر امت چنین می گفتند و آنها را اذیت می کردند و تا آخر جهان هم همین را خواهند گفت که پیامبران را ساحر و شاعر می دانند و به خدا ایمان ندارند و قیامت را تکذیب می کنند و اینها علاقه زیادی به دنیا دارند و زنها و فرزندان و طلا و نقره و دارائی و متاع دنیا هستند و به آن وابسته هستند. در حالی که غافل هستند که فرزندان و اموال می توانند برای آنها فتنه باشد و خداوند بدین وسیله آن را معذب می کند.
عده دیگر از
این فرقه انسانها به زبان و ظاهر مسلمان هستند و از باطن کافر هستند که به آنها
منافق گفته می شود اینها هنگامی که به مسلمانها می رسند می گویند با شما هستیم و
زمانی که با شیاطین مثل خودشان خلوت کردند می گویند ما آنها را مسخره می کنیم .
وقتی به اینها گفته می شود در جامعه فساد نکنید و می گویند ما مصلح هستیم. اینها از
ترقی و پیشرفت مسلمانها غمگین و از شکست شان خوشحال می شوند و در کارهای خیر آنها
شرکت نمی کنند و اگربه ظاهر هم کاری انجام دهند مسجد ضرار می سازند.
در جهاد شرکت
نمی کنند و در غیاب مردم را می فریبند و تبلیغ سوءمی کنند مومنان را سفارش می کنند
که به جهاد نروند که به شهادت می رسند و اگر هنگامی که یکی از سومین به شهادت
رسیدند و می گویند: به فلانی گفتیم نه نرود ولی حرف ما را گوش نکرد و رفت و شهید شد و
هنگامی که مجاهدین فتوحاتی را به دست آوردند می گویند: ای کاش! ما با هم با انها بودیم
و از افتخارات و غنایم که به دست آورده اند سهمی به خود اختصاص می دادیم. برای نرفتن
به جبهه برای خود دلایلی بنی اسرائیل می آورند خانه های ما بدون محافظ است و بچه
های ما احتیاج به کمک دارند. پشت جبهه هم که کارهائی می کنیم جبهه است اینها رضای
خدا را کنار گذاشته و خود را به چیزهای ناچیز مشغول کرده اند خداوند در جواب اینها
می گویند اگر شما راست می گوئید خودتان را از مرگ نجات دهید که نمی توانید نجات
بدهید. اینها آخرت را متاع دنیا و حقیقت را به اوهام و رویاء و واقعیتها را با آنان
بلند و بی ارزش عوض کرده اند هنگامی که به آنها گفته می شود به جهاد بروند می گویند
هوا گرم است و یا سرد است. اینها نمی دانند آتش گرم تر است و اینها نمی دانند هنگامی
که دوزخ اینها را ببیند در غریدن در می آید وعاصیان به لرزه درمی آیند چون به دوزخ
افکنده شوند و در آن مکان تنگ و تاریک
وزنجیرهای آتشین به یکدیگر بشته شده وفریاد واویلا بر آورند مالک جنهم جوابشان
گویند زود به فریاد آمدید بسیار فریاد وفغان که بعد از این از شما صادر خواهد شد
اینها باید در دنیا کم خنده کنند و بسیار بگریند و این نتیجه اعمالشان است اگر اینان
قصد جهاد کنند به دلیل وجود صفاتی که در وجودشان است .خداوند هم از توفیق دادن
و برانگیختن آنها برای جهاد کراهت دارد تا از سعادت بزرگ مجاهدین بی بهره شوند و حکم
این است ای منافقین وای نا لایقان شما هم با کوران و عاجزان و رفیقان و کودکان
و زنهای ناتوان در خانه هایتان بنشینید و آقایی باشید و مردان و زنهای منافق متفق با
همدیگر و طرفدار یکدیگر دست از نیکی کشیده و مردم را به کارهای بد وا می دارند
و چون خدا را فراموش کرده اند خدا آنها را فراموش کرده است. هرگز مسلمانها و مومنین
به نماز میت منافقان حاضر نشوید و بر جنازه آنان دعا نکنید که آنها به خدا و به رسول
خدا کافر شدند و در حال عشق و بدکاری هستند. ای کسانی که بعد از مادر قید حیات هستند
طبق آیه شریفه که ترجمه ان چنین است، قریب به این مفهوم که با کسانی که از جبهه
رفتن امتناع کرده اند ترک معاشرت و مصاحبت کنید تا دنیا برای آنها چنین تنگ شود
و هیچ پناهگاهی نداشته باشند و اما در مقابل اینها برای اجرای احکام الهی خوانده
شود سبک بار و مجهز بیرون می ایند و با مال و جان جهاد می کنند و هیچگاه رخصت ترک
جهاد نخواهند و شک و ریب در دلهای آنها راه ندارد و سرهای خود را به خدا سپرده و راضی
به رضای خداوند می باشند و در بلاهای که در این دنیا به آنها می رسد صبر پیشه
نمایند و هیچ گاه دست اعتراض دراز نمی کنند و همیشه ذکر خدا در لب هایشان و قلبشان
مالامال از ایمان می باشد.
هر گاه امانتی که خدا به آنها داده است بتوانند به خدا تحویل بدهند خوشحال و صورتشان بشاش می شود و خدا را شکر می کنند و این مصیبتها را از الطاف خفیه الهی می دانند قیامت پیش چشمانشان نمایان است ؟ مردم الهی ببیند که آماده برای حساب رسی هستند عده ای با صورتهای مسخ شده وعده ای گریان و فراری به قول قران همچون آهویی که از شیران فرار می کنند و عده ای خوشحال و مسرور به سوی او روانه هستند. ای خدای بزرگ من از گذشته ام احساس شرم می کنم و از یاد آوری آن اباء دارم و اگر نا امیدی کفر نبود نا امید می شدم. حال ای خدای بزرگ تو ارحم الراحمین هستی به آینده امیدوار هستم که مرا ببخشی و در صورت بخشیده شدن من چگونه سرم را بلند کنم و در صورت عنایت خاص تو باز چگونه با نیکان تو محشور شوم .
ای خدای رئوف حال که نصرلطفی به ما کرده و توفیق شرکت در جهاد فی سبیل الله عنایت فرمودی، ای خدای قادر تو آگاهی در زمان زندگی می کنم که تمام کفر در مقابل اسلام به شکلهای گوناگون قد علم کرده اند. برای رضای تو و احیای احکام مقدس اسلام دوری خانواده را چشمان گریان ایشان را استقبال می کنم. ای خداوند به من منت بگذار تا در راه تو این جسم ناقابلم را هر گونه که تو می خواهی سوختن و خاکستر شدن یا مفقود شدن و یا تکه تکه شدن و یا در بیابان ماندن و خوراک کرکسها شدن را می طلبم.
ای خدای رحمان رحم کن از اینکه قلبی که فاقد ادراک و معرفت و یا چشم می برد و بصیرت و گوشهای بدون شنوائی داشته باشم به تو پناه می برم. ای خدای بزرگ ما دراین جهان و در جهان آخرت کور محشور مگردان. چند کلمه هم به عنوان ذکر عرض می کنم در رابطه با مسائل مطرح زمان حاضر ای مردم الحضر وامصیبتا از اینکه با یک دست جلوی مالک اشتر را بگیریم و با دست دیگر بازوی علی (ع)را و در محکمه ای که معاویه نشسته بنشانیم نکند کار به جائی برسد که علی (ع) بفرماید ذهب الحته کرون وبقی الناسئون اوالمنناشون. آنهائی که به یاد قیامت بودند رفتند و اینهای که مانده اند با به یاد قیامت نیستند و با خود را به فراموش می زنند و به خدا پناه می بریم از اینکه بار دیگر به وسیله ما وسوسه در میان لشکریان امام حسین واقعه شود. امام حسن را از میدان جهاد به کنج خانه هم روانه و او را مسموم و به دست ما بر پیکر مبارکش تیرباران شود «واویلا» که بار دیگر هم نماز بخوانیم و هم حج برویم و حسین در کربلا ما را ندا دهند ما جواب ندای او را ندهیم و بر عکس با او به جنگ برویم و یارانش را به شهادت برسانیم.هان ای مردم هوشیار باشید چندی از به دار آویختن آیت الله شیخ فضل الله نوری را در یکی از میدانهای تهران نگذشته وآن به دلیل این بود که مردم از کنارش به راحتی گذشتند وبه دنبال کارهای روزانه خود رفتن ودست از کمک اوکشیدن ای عزیزان قیامت بسیار نزدیک است خود را آماده برای حساب رسی کنید . مبادا ترجمه این آیه شریفه شامل حال ما گردد روزحساب مردم نزدیک شده و مردم نزدیک شده و مردم شخت غافلند و دوری می کنند یعنی هر چه عمر می گذرانند مردم به مرگ نزدیکتر شوند ولی علاقه آنها به دنیا وغفلتشان از آخرت بیشتر می شود مبادا از کسانی باشیم که روزی که صدای بلند مهیب قیامت بگوش هر خلق برسد وآن روزانه وحشت وهولناکی که هرکس از بر دورش از مادرش وپدرش واز زن وفرزندش می گریزند و هیچ کس به فکر کسی نیست وبه رویشان خاک ذلت و؟نشسته اشت .اما ای خانواده عزیزم خدمتتان سلام وعرض ادب می کنم شما خوب میدانید که من با عشق وعلاقه به این راه قدم برداشته ام وهیچ گونه اکراه وناراحتی نداشته ام وازاینکه خانواده مثل شما داشتم بسیار خوشحال هستم پدر جان به خوبی درک می کردم که تو چه احساسی داشتی همین که علاقه وافری برای امدن جبهه داشتی به دلیل ناراحتی جسمی نتوانستی درخط مقدم حاضر شوی انشا الله خدا اجر شهید به شما عنایت کند و امیدوارم که خدا از تو راضی باشد که تا با آمدن ما به جبهه ها راضی بودی واین مایه آرامش فکری برای ما بود .اما ای مادر عزیزم نمی دانم با چه زبانی وبا چه کلماتی تان مقدس تو را ببرم چرا که تو بیش از توان خود در رابطه با من زحمت کشیدی من در کودکی باعث ناراحتیهای زیاد تو شدم ودر جوانی هم نتوانستم گوشه ای از ناراحتیهای تو بر دوش بکشم بلکه همیشه باعث افزودن شدن غمهای تو شدم مادرجان من فرزند تو هستم تو ای که با داشتن ناراحتی زیاد در تابستان امسال با خواهر عزیزم آن را برای رزمندگان اسلام آماده کردید. این تو بودی که رزمنده پرور بودی و رزمنده هم آخرین کمالش شهادت است که انشا الله خدا نصیب ما هم بگرداند.
پدر جان و مادر جان و خواهرهایم و برادرهایم و همه فامیلها دوری شما در این چند روزه دنیا امکان است باید توجه داشته باشیم خط سرخ شهیدان را راه رونده و یاری کننده اسلام مقلد خوبی برای امام عزیزمان باشیم. تا اینکه درقیامت بار فروزان و نورانی در آن جهان با هم باشیم. من در این جا اعلام می کنم هر کس به خدا و به رسول خدا و امامان معصوم و ولایت فقیه مخصوصا در زمان خودمان به ولایت و سرپرستی حضرت امام خمینی(ره) مقید نسبت مجری احکام الهی نمی باشد از من نیست و من هم از او نیستم هر که در این راه قدم بر می دارد و یاد ما کند .
ای خدای بزرگ هر کس در دلش محبت و علاقه ولایت نیست در دلم دشمنی با او را لب ریز بگردان و هر کس در دلش محبت و علاقه و در عمل عاشق ولایت است علاقه او را در قلبم فروزان بگردان. ای خدای بزرگ هر کس به جبهه نرود و یا اینکه علاقه ای به رفتن به جبهه نداشته باشد. طبق حدیث شریف مراحلی از نفاق در او است. ای خدای قادر از مفار و منافقین ما را بری بدار.
سلام را به همکاران و شاگردانم برسانید و به ایشان بگوئید که ما رفتیم و به انتظارش نشسته ایم و در آخر از همه کسانی به گردن من حق دارند از ایشان حلالیت می طلبند وامیدوارم که من را حلال کنید و ازنظر مراسم طبق معمول در صورت امکان خیلی مختصر انجام دهید و اگر از من جسدی باقی ماند و در خودکاوزر و یا هر کجائی که برای اسلام موثر شد به خاک بسپارید و برای حالم گریه نکنید. برای گذشته ام گریه نکنید ... .
یا حسین مارا کربلائی کن به شهادت ما راهنمائی کن
اگر ازمن جسدی ماند بر روی قبرم این را بنویسید
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
به نام سحر طلایه داران ظهور
گفته که صاحب زمان می آید
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده ما فی سبیل الله آمین .
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته
بنده الحقیر اولیاءناصح نسب
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
اینان کربلایی اند که در دل معرفت الهی وبر لب عشق شهادت . امیدواریم ما را شفاعت کنند