گذری بر سیره طیبه شهیدی با رنگ و بوی «فتح المبین»
نویدشاهد البرز؛
«هنر آن است كه بي هياهوي سياسي و خودنماييهاي شيطاني براي خدا به جهاد برخيزند و خود را فداي هدف كنند نه هوي، اين هنر مردان خداست«.
اسفند سال 1344، زمين از برف، سفيد شده بود و درختان جامه سفيد به تن كرده بودند و لاله ها و شكوفهها، بلبلان و پرندگان و ... همه در انتظار بهار بودند. در اين اوان «شهيد جواد جهانگيري» در يك خانواده متدین و مذهبي در قريه «نوجان» از توابع شهرستان كرج چشم به جهان گشود. پس از دوران طفوليت در مدرسه «دوازده شهريور» همان روستا مشغول تحصيل شد و در حين تحصيل در امور دامداري و كشاورزي به پدرش كمك ميكرد. مرحله ابتدايي را با موفقيت تمام به پايان رساند ولي به علت مشكلات زندگي و عدم امكانات تحصيلي به همراه خانوادهاش به حيدرآباد كرج نقل مكان كردند.
او پس از آن در مدرسه راهنمايي شهيد «محمدحسين فهميده» (مجيد عدل)
به تحصيل ادامه داد و در اين هنگام جرقه انقلاب اسلامي از شهر خون و قيام (قم) به
سرتاسر نقاط كوچك و بزرگ، دور و نزدیک ايران گسترش يافت و پايههاي پوشالي حكومت جائرانه پهلوي را متزلزل كرد و ميداندار اين تحولات روحانيت مبارز و در رأس آن امام خميني(ره) و سيل خروشان مردم قهرمان و مسلمان ايران
بودند و شعارهاي ملت براي احياء ارزشها و آرمانهاي مكتب سرخ خميني بود. جواد هم در صفوف
فشرده و ميليوني تظاهرات و راهپيماييها شركت ميكرد. او كه تازه طعم گوارا و
شيرين دست آوردهاي غبارآلود اسلام و قرآن را چشيده بود بي صبرانه در انتظار پيروزي
اسلام بر كفر، شبانهروز فعاليت ميكرد.
وی انساني متين بود و قلبي رئوف و مهربان
داشت و اخلاق حسنهاش زبانزد خاص و عام بود و به احكام اسلام و قرآن (نماز و
تلاوت قرآن و ...) پايبند بود. پس از پيروزي بیست و دوم
بهمن 57، در سنگر مدرسه به فعاليتهاي اسلامي مشغول بود. جنگ تحميلي كه در ادامه
توطئهها و دسيسههاي ناكام دشمنان انقلاب اسلامي توسط صدام و با همياري ارتجاعی منطقه
و ... سرتا سر مرزهاي غربي و جنوب ميهن اسلاميمان را در بر گرفت و امام اين پير
جماران و ناخداي اقيانوس پيماي پرتلاطم انقلاب اسلامي كه هر بار با دم مسيحائي اش و
رهنمودها و فرامين گوهربارش انقلاب را از انحراف و نابودي نجات داد و پيروان حسين(ع) به صحنههاي عزت و شرف ايمان عليه مزدوران بعثي و
سرافرازي اسلام و قرآن دعوت كرد، شهيد جواد هم از خيل عظيم لشگريان توحيد بود كه در
سال 1360، اصرار فراوان توانست به صحنه نبرد با صداميان حضور يابد و پس از چند
ماه رزم بي امان در جبهه بستان براي ديدار با خانواده اش به كرج آمد اما پس از چند
روز عشق جبهه او را از خود بيخود كرده بود و در درياي معنويت دانشگاه تقوي و فضيلت
جبهه فاني شده بود و دوباره به سوي كربلاي خونرنگ جنوب حركت كرد و تاريخ جنگ آبستن
حوادث بزرگي بود.
عمليات غرورآفرين فتحالمبين آغاز شد. لشگر ثارا... و پيروان خيلا...
در شبي ظلماني و طوفاني قلعههاي نفسانيشان را در زير گامهاي استوارشان لگدمال
كردند و سياهي شب را دريدند و بر قلب خصم زبون تاختند و حماسهها به پا كردند و
صفحات زريني در تاريخ جنگ به يادگار گذاشتند. او هم پس از دلاوريها و و فداكاري و ازخودگذشتگي كه از خويش نشان داد، در غروب
خونين هفتم فروردین ماه 1361، شهد شيرين شهادت را نوشيد و به آرزوي ديرينهاش رسيد و در كنار
ائمه اطهار و اباعبدالله الحسين(ع) و شهدا و صالحين قرار گرفت.
شهید مذکور در وصیت نامه خود چنین آورده است:
بسم الله الـــــــــرحمـــن الـــــرحـيــم
«الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفائزون .»
آنانكه ايمان آوردند از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد كردند آنها را نزد خدا مقامى بلند است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.
شرافتمندترین مرگها شهادت است. وظيفه هر فرد مسلمان است كه در مقابل تجاوزات بيگانه كه به ميهن و دينش شده است، دفاع كند و از انجايى كه من خود را يك فرد مسلمان يافته دفاع از اسلام را يك وظيفه الهى دانسته و فكر كردم كه اگر زنده بمانم و در جبهه حضور نداشته باشم نمی توانم براى اسلام فايده ای داشته باشم و از اين جهت راهى را كه امام حسين(ع) به ما آموخته مي روم و شهادت را مي پذيرم.
پدر جان! حلالم كن و افتخار كنيد كه فرزندى در راه اسلام داده ايد و البته هدف نهايى پيروزى اسلام است چه بكشيم و چه كشته شويم اگر زنده ماندم كه خوشحالى ديگرى است و آن مزه شيرينى پيروزى اسلام است و اگر كشته شدم مزه شيرينى شهادت را چشيده ام و به هر حال پيروزى با اسلام است و امام حسين آن را ثابت كرده است و خداوند وعده آن را در قرآن داده، از شما مي خواهم كه دو ماه روزه برايم بگيريد و دو سال نماز برايم بخوانيد و مبلغ 500 تومان صدقه دهيد كه ممكن است از مردم پيش من باشد و از شما مي خواهم كه صبور باشيد ....
جواد جهانگيرى خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار .