گذری بر زندگی نامه شهید« حاج ولي اله احمدی» ؛ از کارگاه سماور سازی تا کربلای پنج
نویدشاهد البرز:
شهيد «حاج ولي اله احمدی»
درسال 1319، دريكي ازروستاهاي شهرقزوين ديده به جهان گشود. شهيد دوران كودكي را در محیط پاک و بی آلایش روستا گذراند و درمزرعه
هاو باغ ها رشد نمو یافت و پابه پاي پدر در مزرعه و باغ تلاش می کرد. وی با اهتمام پدرش تحت مراقبت و تشويق و
يادگيري درس تحت نظر «ملاآخوند حسيني مجداني» قرار گرفت و مراحل خواندن ونوشتن را
پيگيري نمود و از همان کودکی روحش با قران انس گرفت.
شهيد خيلي خوش طبع و بسيارپر تلاش بود تااينكه
تمام دروس مكتب خانه اي را و دروس قرآني را فرا نمود. درسن شانزده سالگي مادرش را که منبع محبت و لطافت در زندگیش بود، از
دست مي دهد و ازآن پس به شهر تهران عزیمتمی نماید و دركارگاه سماور سازی مشغول به کار می شود.
با قدم گذاشتن در 18سالگي به خدمت مقدس سربازي مي رود و دريكي ازمناطق سردسير غرب به خدمت
مشغول مي شود. بعد از پایان خدمت درسن بیست سالگي درهمان كارگاه سابق مشغول به كارمي
شود و مدتی بعد همسری مومنه را بر می گزیند و درحوالي ميدان خراسان سكني مي گزيند
و به دليل لياقت و هوش و استعدادش دربازاريابي صاحب كارخانه تمام امور را به وي
واگذار مي كند. حاج ولی اله کارگاه را گسترش می دهد و تا پایان عمر با برکت خود نیز این شغل را همچنان رونق می بخشد.
درسن بیست و سه سالگي اولين فرزند شهيد درسال 1344 ، به دنيا آمد و شهيد به واسطه اعتقادات بالاي مذهبي بامرام و مساك مذهبي زندگي مي كرد و سعي داشت نام نيكو براي فرزندش برگزيند بنابراين فرزند اول را «محمد» فرزند دوم را «عليرضا » فرزند سوم حميدرضا فرزند چهارم مهدي فرزند پنجم مهري و فرزند ششم را وحيد نام نهادند.
با نواختن شیپور جنگ از سمت رژیم منحوس صدام شهید برای دفاع از وطن و کیان خود پا به عرصه کارزار نهاد و همواره ازابتداي جنگ درجبهه هاي جنگ حضورداشت تا اينكه دراواخر بهمن ماه سال 61، مورد تركش خمپاره قرار مي گيرد و از ناحيه پا به شدت صدمه مي بيند و به تهران منتقل می شود. بعد از عمل پيوندي كه روي پاي راست ايشان صورت مي گيرد و اندک بهبودی که حاصل می شود به جبهه باز می گردد.
حاج ولی اله به همراه دو فرزند ارشدش درجبهه حضورداشت و در راه وطن و دین خود همه هستی خود را گذاشت و جانانه از انقلاب و ایین خود دفاع کرد. وی درجبهه هاي غرب و جنوب حضور مستمر داشت در كردستان دركنار فرزندش عليرضا و درجنوب در«جزيره مجنون» دركنار فرزند دیگرش «محمد» حضور يافته و از اسلام دفاع مي كردند . تا اینکه دريكي از ضدحملات عراقيها درمنطقه عملياتي «كربلاي پنج درشلمچه» در تاریخ چهارم بهمن ماه 1365، ازناحيه سرمورد اصابت تركش خمپاره قرار مي گيرد و به آسمانها پر می گشاید و برای همیشه آسمانی می شود. پیکر پاک شهید در جوار « امامزاده محمد» کرج میعادگاه عابدان و عاشقان می باشد.
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری