پرواز در رویای صادقه و شهادت در عالم واقع
شهيد «مجيد كاظمی» در تاريخ بیست و پنجم مرداد 1346، در خانوادهاي مذهبي و متدين در شهرستان كرج (حصارك) ديده به جهان گشود . دوران كودكي را با شيطنت خاصي كه داشت كه به فرموده رسول اكرم (ص) حكايت از رشد عقلاني او در بزرگ سالي ميكرد پشت سر گذاشت. از آغاز تولد پيكرش را گويي از درد و رنج و مبارزه و صبر استقامت ساختند و در سن هفت سالگي وارد مدرسه دكتر كاوه گرديد و شروع به تحصيل كرد و بعد از پايان دورة ابتدايی وارد مدرسة راهنمايی مولوي شد و دورة راهنمايی را نيز به پايان رسانيد.
وي بعد از آن به علت فقر مادي و مشكلات زيادي كه پيش رو داشت درس را رها كرده و به كار مشغول شد. در زمان اوجگيري انقلاب از هيچ كاري دريغ نميكرد. بعد از انقلاب اسلامي به فرمان حضرت امام وارد بسيج شد و به دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي پرداخت. در پي شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران براي رفتن به جبهه داوطلب شد و ثبت نام نمود و براي ديدن آموزش نظامي به پادگان امام حسين عزيمت كرد و پس از پايان دوره آموزش بيدرنگ خود را به جبههها رساند و به مقابله با صدام و صداميان پرداخت. تا اينكه سرانجام در تاريخ یازدهم دیماه 1365، در عمليات ظفرمند كربلاي پنج در منطقه عملياتي شلمچه بر اثر اصابت تير به گردنش پس از مدت ها ايثار و فداكاري به درجة رفيع شهادت رسيد و پيكر مطهرش در« امام زاده محمد» كرج آرمیده است.
همرزم شهيد ميگويد:
صبح روز شهادتش كه بيدار شد گفت ديشب خواب ديدم كه در بالاي آسمان مشغول پرواز هستم ما با او شوخي كرديم و خنديديم موقع نهار گفت : بچهها اين آخرين ناهار من است كه ميخورم باز هم ما خنديديم ولي غروب همان روز به شهادت رسيد.
پيام شهيد:
در راه دوست كشته شدن آرزوي ماست * دشمن گرچه تشنه به خون
گلوي ماست
نامه به یادگار مانده از شهید«مجید کاظمی»:
باسلام ودرود به امام زمان اين منجي بشريت ونايب برحقش خميني بت شكن .
پس ازعرض سلام اميدوارم كه حال همگي خوب باشد. اگراز احوالات اينجانب خواستار باشيد. به حمداله خوبم نمي دانم كه چه چيزبنويسم ولي خوب كمي ازوصف اينجا مي نويسم ازآن اول كه اعزام شديم درمانور صدهزارنفري شركت كرديم و سپس راهي جنوب و در پادگان «دوكوهه » مستقرشديم. دراين جا نمي دانم كه شب روزچگونه مي گذرد و وقت آنچنان مي گذرد كه انسان به هيچ كاري نمي رسد. شايد بگوئيد كه دير به دير نامه مي آيد.
آري! وقتي كه درحال آماده باش باشيم نامه نمي آيد. من هم اكنون دونامه نوشته شده درساكم دارم و مي دانم كه پست نمي آورد، پست نكردم و اين نامه توست يكي ازاهالي حصارك كه به مرخصي مي آيد به وسيله اومي فرستم.
هم اكنون مادرحال آموزش غواصي هستيم شايد بگوئيد در زمستان غواصي، كار ايجاب مي كند كه انجام دهيم ولي خوب هواي اينجا هم هواي گرمي است. اميدوارم كه با اين همه سختي و جنگ به شماخوش بگذرد راستي به بابا بگوئيد که به آموزش و پرورش قسمت راهنمایی برود و برای من كه در جبهه هستم.
يك فرم شماره يك دريافت كند. درسم و آن رابه
مدرسه شبانه مفتح ببرد و آنها تأييد كنند كه من سال سوم راهنمائي راقبول شده ام و يك
عكس هم روي آن بچسباند وهمراه دوعكس به آدرس من بفرستيد. خوب اميدوارم كه تعداد
بيست هاي منصوره خيلي زياد شده باشد و مانند محبوبه درس خوان و خوش ذهن باشد و اگر
نيست به او پنير ندهيد و به اوبگوئيد كه اگردرسش خوب باشد براي اويك جايزه خيلي
خوب درنظر گرفته ام و اگر نيست سعي و تلاش خودرا بكند.
تعداد بيست هاي منصوره رابرايم بنويسيد كه بدانم چندتا بيست گرفته است. دو روز پيش يك نامه كوتاه فرستادم در مورد عكس كه منظور همين عكسهاي من رابفرستيد وبگوئيد كه نوشته است حال اوخيلي خوب است والان دارد از بیکاری شعر مي خواند. الان كه نامه مي نويسم لباسهايم راشسته ديگر كاري ندارم و براي اين باعجله نامه مي نويسم ديگر نمي دانم چه چيز بنويسم فقط اينكه به همه سلام برسانيد و ميثم راازطرف من بوس كنيد.
مجيد خوب راستي داماد علي بشيري هم درچادر ما و پيش ما است البته داماد
سومشان «خليل آبادی» . درجواب نامه عجله نداشته باشيد ولي درمورد تهيه عكس عجله كنيد
و برايم پست كنيد راستي هروقت تلگراف آمد قبل ازعمليات بود يعني اينكه مابه عمليات
مي رويم و اگر بعد از عمليات بود يعني تا آن موقع سالم بوده ام درعمليات درپيش شركت
داشتيم ولي عمل نكرديم خداحافظ همگي بعدازظهر هفتم دیماه 1365، مجيد
كاظمي
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری