روزی آفتاب بخت طلوع خواهد کرد
نویدشاهد البرز:
شهید «محمد واحدی خراسانی» که نام پدرش اسلامو مادرش جیران می باشد . در پانزدهم خرداد 1335، در هشترود چشم به جهان گشود و وی تحصیلات خود را تا مقطع سیکل ادامه داد وبعد از آن به اشتغال برای امرار معاش روی آورد و شغل «کولرسازی» را انتخاب نمود. وی بنا به سنت پیامبر ازدواج نمود و ثمره ازدواجش یک فرزند پسر می باشد. دردوران اوج گیری مبارزات انقلابی در پی هدف براندازی رژیم طاغوت به مبارزه پرداخت و در یکی از راهپیمایی ها علیه رژیم در ششم دی ماه 1357، به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در بهشت زهرای تهران میعادگاه عاشقان پاکباخته و عارفان دلسوخته می باشد.
نامه به یادگار مانده از شهید گرانقدر:
مادر رئوف و مهربانم ! پس از اداي مراسم سلام گرم و صميمي، اينكه خوشنودي و شادكامي شما را از بارگاه ايزد تعالي خواسته و اميدوارم در تمام مراحل زندگي موفق و سرافراز باشيد. مادر جان خيلي نوكرتم تا زندهام غلام تو هستم . ميدانم كه از دوري من رنج ميبري و هميشه روزهاي خود را با ناراحتي و دلتنگي سپري ميسازي ولي من به تو اميد ميدهم و ميگويم كه غصه نخور. خورشيد زمان هميشه در پشت ابرهاي سياه و تيره، پنهان نخواهد شد ، روزي آفتاب بخت طلوع خواهد كرد . و تمام سياهيها و دردها و دوريها را از صفحه قلبهايمان درهم خواهد نورديد و هجران تمام خواهد شد و آنوقت به پهلوي تو و شما خواهم آمد و زندگي شيرين خود را با اميد و روشني در پهلوي هم شروع خواهيم كرد.
مادر جان من هميشه به ياد شما هستم و لحظاتي كه در برابر من اشك ميريختي از برابر چشمانم نميگذري تو خيلي رئوف و مهربان هستي اميدوارم لياقت اين همه اشكها و محبتها را داشته باشم .
مادر خوبم تو نگران من نباش من جايم خيلي خوب است فقط دوري شما
بطورغير قابل تصور آزارم ميدهد. اميدوارم نزديكيهاي عيد چند روزي به حضورتان
شرفياب شوم.
حال خانم نهنهام چطوره مادرجان خواهش ميكنم هميشه به خانم نهنه سر بزن و نگذار روزهاي خودش را با ناراحتي و اندوه به شب رساند و فردايش باز هم روز از نو و زندگي از نو باشد. سلام مرا به خدمت خواهران مهربانم برسان و اگر ابراهيم و محمد در دهات هستند برايم نامه بنويسند بينم چهكار ميكنند. سلام مرا خدمت داييهايم و پسرعموهايم و خالههايم و تمام همسايهها و دوستان برسان
دردمندان را شبي دارو و درمان خواهد آمد غم مخور * آخر طبيب دردمندان خواهد آمد غم مخور