راز و نیازهای پاسدار شهید «کربلای پنج » با معبود ابدی
نوید شاهد البرز:
شهيد « محمدرضا مهاجری» فرزند «حسين» در تاریخ اول شهریور ماه 1325، در «شاهرود» از يك خانواده معتقد و متدين به دين اسلام ديده به جهان هستي گشود . وي بعد از گذراندن دوران طفوليت خويش بعد از چندي به همراه خانواده به تهران نقل و مكان نمود و در سن هفت سالگی جهت تحصيل به مدرسه رفت و تحصيلات خود را تا ديپلم ادامه داد و موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد گرديد .
وي در سال 1345 ، به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد و پس از اتمام خدمت سربازي در تاريخ بیستم تیرماه 1356، ازدواج نمود كه حاصل آن دو فرزند مي باشد . وي پس از پيروزي انقلاب به سپاه پاسداران پيوست تا اينكه سرانجام تاریخ سوم دیماه 1365، در عمليات كربلاي5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به ناحيه شكم به فيض شهادت نائل گرديد
فرازی از وصیت نامه شهید «محمدرضا مهاجری» :
خداوندا! با نام نیکوی تو آغاز می کنم و با یاد تو لب سخن می گشایم. ای خداوند عزیز! زمانی که همه درها را بسته می بینیم. تنهادرگاه ربوبی تو را بهترین پناهگاه باعظمت کبریاییت عاجزانه استدعا دارم که رنگ سیاه گناهانم رابا باران رحمت بیکرانه ات پاکسازی و این قلب تیره تراز شب و سیاهتر از هر سیاهی را دراقیانوس غفور و مغفرت شستشو دهی و آنرا برای خودت پاک و خالص گردانی.
پروردگارا! من از وجود ناپاک خودم ناامیدم اما به لطف و بخشش بی انتهای تو نهایت امید را دارم.
ای خالق کائنات! همه خلق از غضب تو هراسانند اما من از رحمتت می ترسم زیرا اگر قیامت مورد غضب قرار گیرم حق من است اما اگر به بزرگیت مرا ببخشی در درون من از شرمندگی جهنمی به وسعت همه کائنات برافروخته خواهد شد.
خداوندا ! همه بر این عقیده اند که تو بهشت رابه بها می دهی اما من براین اندیشه ام که ما را بهایی در مقابل عظمت و بزرگی تو نیست و اگر به فضل خویش بهشت را روزی ما فرمایی بهانه ای بیش نیست.
خداوندا! مردم ما همه بندگان تواند اگر مرتکب گناهی می شوند از روی جهل است و تو سزاوار بخششی.
پروردگارا ! امت اسلام همه تو را می خوانند با عنایت خویش آنها را اجابت فرما.
پروردگارا! والدین وابستگان و دوستان من چشم طمع به آمرزش تو دوخته اند آنها را ناامیدند.
خداوندا !اگر معاصی من به اندازه همه کائنات است فضل وکرم تو به همه چیز احاطه دارد مرا ببخش که بسیار ضعیفم.
خداوندا! از من درگذر که طاقت کوچکترین عذاب تو را ندارم تا چه رسد به عذاب عظیم تو.
پروردگارا! کسانی که حقی به گردن من دارند از خزانه رحمت بی پایان خویش با آنها عنایت فرما تا در قیامت از عذاب حق الناس رهایی یابم.
خدمت مادر عزیز و زحمتکش خودم سلام عرض می کنم؛ مادر مرا ببخش که در زندگی برایم بسیار رنج بردی اما در مقابل آسایش من از آسایش خویش گذشتی. مادر مرا ببخش که اگر تو نبخشی خدا مرا مواخذه خواهدکرد و من تاب عذاب خدا را ندارم.
خواهران و برادرانم مرا حلال کنید که من نه بنده خوبی برای خداوند بودم و نه برادر خوبی برای شما، حلالم کنید که عذاب خدا سخت است. همسرم و فرزندانم شما هم مرا ببخشید که من سرپرست دلسوزی برایتان نبودم. هیچ یک از شما مادرم، برادرانم و خواهرانم همسرم و فرزندانم نباید در مرگ من اندوهگین شوید زیرا دیر یا زود هم یکدیگر را در قیامت ملاقات خواهیم کرد. اگر خواستید گریه می کنید بر مظلومیت سالار شهیدان و فرزندان و یارانش اشک بریزید به هیچ عنوان برای من مراسمی برگزار نکنید و مخارج آنرا به جبهه ها اهدا کنید اگر پیکرم رانیافتید برای پیدا کردنش خود را به زحمت نیندازید. هرچه دارم طبق موازین شرعی با آن عمل کنید.
از شما می خواهم با از محیط اسلام و قرآن بیرون نگذاریدکه روح شهدا آزرده خواهد شد. امام را به حضور در جبهه ها یاری کنید که خودتان را یاری کرده اید. به فرزندانم توصیه می کنم قرآن و نماز را فراموش نکنند.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری