شوق جهاد و دفاع از میهن در نامه شهید«حسین سلطانیان ملک آبادی»
نوید شاهد البرز:
شهید «حسین سلطانیان ملک آبادی» در سال 1347، در خانواده ای مذهبی و متدین در شهر تهران دیده جهان گشود . دوران طفولیت را با شور و شادی پشت سر نهاد و در هفت سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسه شد و به تحصیل پرداخت . تا پایان این دوره را به موفقیت پشت سر نهاد و وارد دوره راهنمایی گردید. سال سوم راهنمایی بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی شروع شد و شهید تحصیل را رها کرده و به دفاع در پشت جبهه ها پرداخت ولی دلش هوای میدانهای نبرد را داشت.
در کلاسهای آموزشی اعزام به جبهه ثبت نام کرد و دوره فشرده را پشت سر گذاشت و پس از مدتی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردید و با دیگر رزمندگان اسلام به دفاع از خاک پاک میهن اسلامی پرداخت. تا اینکه سرانجام در تاریخ بیست و نهم آبان ماه 1362،در عملیات پیروزمندانه والفجر 4 در منطقه عملیاتی «پنجوین» بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل گردید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
نامه به یادگار مانده شهید «حسین سلطانیان ملک آبادی» :
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام الله حرمت خون شهیدان
با سلام و درود به رهبر کبیرانقلاب اسلامی ایران و با سلام به تمام شهیدان انقلاب اسلامی ایران ازشهیدان کربلا تا شهیدان انقلاب اسلامی و با سلام به تو ای مادرمهربان و ای پدرعزیز امیدوارم که حالتان خوب باشد.خوب حال برادر خوبم چطوراست ان شاالله که حالشان ازمن بهتر باشد اگرازحال من حقیر می پرسید حالم به حمد خداوند متعال و یاری دهنده رزمندگان خوب است .
فعلا که در پیشروی رزمندگان و این حمله تازه و دشمن دعا می کنید خوب مادر و پدرعزیزم من الان آنقدر خوشحال هستم که در این عملیات شرکت کردم و سرازپانمی شناسم و در پوست خود نمیگنجم .
اینجا محل خودسازی است ما ان شاالله به صدامیان کافر حمله ورمی شویم آنها راهرچه زودتر یکی پس ازدیگری ازبین می بریم. خوب! حمیدجان! حال تو چطوراست. راستی ازطرف من «وجیهه» را ببوس و زهره جان ازطرف من حمید و وجیهه را ببوس. مادر عزیز! ازطرف من همه خانواده را ببوس و اگر خدا بخواهد تو را ببینم یک دل سیر می بوسمت، ازدور میبوسمت نامه بنویس خوب دیگه عرضی ندارم جزدوری دیدار ان شاالله که من را حلال می کنید.
والسلام خدا نگهدار حسین
