دلنوشته ای برای «مادر»
نوید شاهد البرز:
شهيد «علي اصغر كمالي دهقان» فرزند شعبان به تاريخ اول فروردین 1346، در حصارك كرج در خانوادهاي متوسط ديده به جهان گشود. وي پس از سپري كردن دوران كودكي در كانون گرم خانواده در سن 7 سالگي به مدرسه رفت و تا كلاس اول راهنمايي درس خواند و پس از آن ترك تحصيل كرده و نزد پدرش به كار و پيشه پرداخت و با فرا رسيدن زمان خدمت سربازي جهت گذراندن آن پس از فراگيري فنون نظامي به جبهههاي حق عليه باطل شتافت و 7 ماه را در منطقه سپري كرد كه در تاريخ بیست و پنجم آبان ماه 1365، بر اثر اصابت تير در منطقه عملياتي سرپل ذهاب به فیض عظیم شهادت ميرسد.
دلنوشته شهید علی اصغر کمالی دهقان
امروز روزیست که دوستان در بر همدیگر و در زیر چادر کوچکی خاطره های شعرها و بی وفائی را می نویسند. مثل من که در زیر روشنایی شمع نشسته ام و رفیقان خاطره هایی گفتند و من نوشتم خوشا به آن روز که با دوستان درد دل همدیگر را به هم دیگر می گویند اما حال چه کنند که جدایی مرا باز یافته است.
وقتی که کاسه به دست برای غذا به خط می شدم آن قدر تنبیه شدم که حالا آدم شدم و برای خودم خاطره ها می نویسم.
ای خدای مهربان باز
آر روزهایی که با دوستانم دور هم باشیم. مادر عزیزم شبها که به یاد تو سر بر بالین
می گذارم هرگز خواب به سراغم نمی آید ولی در اینجا که مادرم نیست ولی دوستانی دارم
که هر وقت اسم ما را به زبان می آورند اشکهای چشم مانند اشک چشم شمع می گریزد که
دیگر هرگز چهره ات از خاطرم بیرون نمی رود چرا مادر چرا تو ای مادر شیرغمم دادی
اصلا" بگو ببینم چرا ؟؟ قسم به خون پاک دلیر مردانی که در راه عشق و سعادت
این وطن داشته اند هرگز فراموشم مکن مادر که من در شبهای غم انگیزم تو را توی
چشمانم قرار داده ام و هیچ وقت از یادم نمی برم کلبه دوستانم را نگاه می کنم یاد
تو می افتم مادر چه سختی ها کشیدی و مرا به اینجا رساندی ؟؟
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری