سالهای بی خبری
نوید شاهد البرز:
جاویدالاثر« سید باقر کاظمی» فرزند «سید حسین» به تاریخ بیست و هفتم آذر ماه 1320، در تهران متولد شد. وی پس از سپری کردن دوران کودکی در آغوش گرم خانواده در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس اول راهنمایی درس خواند پس از آن ترک تحصیل کرد و به کار اشتغال ورزید. وی در سال 1344، طبق سنت پیامبر با دختری مومن ازدواج نمود که ثمره این ازدواج 2 فرزندمی باشد.
شهید پس از آن وارد سازمان گوشت شده به عنوان راننده تریلی مشغول به کار شد و امرار معاش می کرد و ایشان پس از پیروزی انقلاب نیز در همان سازمان مشغول به کار بود و با شروع جنگ تحمیلی در تاریخ بیست و دوم مهرماه 1359، حین ماموریت و رساندن گوشت به آبادان در جاده آبادان – ماهشهر به اسارت نیروهای بعثی در آمد و پیکرش تا کنون باز نگشته است.
یاد و خاطرات شهید « سید باقر کاظمی» به بیان همسر:
اين جانب «زهرا كيهاني» همسر جاویدالاثر «سيد باقر كاظمي» اوايل سال 59 ، دو روز بيش نبود كه جنگ شروع شده بود همسرم بنا به وظيفه خود كه راننده بود براي بارگيري به طرف آبادان ماهشهر حركت و حامل گوشت براي پيمانكار سازمان گوشت بود. در درگيري آبادان ماهشهر بنا به گفته بعضي از راننده ها به اسارت عراقي ها در آمد و از آن به بعد خبري از ايشان نداريم. دراين مدت 20سال هيچ خبري حتي نامه و اسمي و آمدن بعضي از اسرا هم اسمي از ايشان نبود. همسرم هیچ وصیت نامه ای از خود به جا نگذاشته است چون فكر نمي كرد روزي اسير شود.
شهید« سیدباقر کاظمی» مرد تواضع با ايمان پدري مهربان همسر خوب و فداكار در مدت 13سال زندگي با ايشان كه خيلي زود گذر بود گذشت و همه برايم خاطره بود.
ولي چند سال پيش نمايندگاني
از ايران براي صحبت با اسراي ما عازم بغداد بودند و از اخبار شنيديم آن شب دلم
خيلي گرفت دخترم با بچه ها منزل ما بودن من متوسل شدم به «امام موسي بن جعفر(ع)»
گفتم: يا باب الهوائج اگر شوهرم در عراق هست همين امشب بايد به من نشان بدهي كه من
سر درگم هستم. همان شب خواب ديدم پدر شوهرم كه خودشان سيد هستند روز نامه اي آورد
به من نشان داد گفت: آقا جون بيا اسم شوهرت در روزنامه هست خوشحال شدم خوابم را به
همه گفتم ولي باز هم خبري از ايشان نشد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری