درس آزادگی از امام حسین (ع) و حر بیاموزیم
نوید شاهد البرز:
شهید«محمود داوود آبادی فراهانی» فرزند «زهرا و اسدالله» در تاریخ بیست و هشتم اردیبهشت 1338، در تهران متولد شد. وی تحصیلات خود را ادامه داد و وارد دانشگاه شد و در حالیکه در سال اول دانشگاه تدریس می کرد، در سپاه پاسداران هم کار می کرد. وی در چهاردهم مرداد ماه 1360، منطقه «مهرویلا» در شهر کرج بر اثر درگیری به درجه رفیع شهادت نایل آمد و در بهشت زهرا قطعه بیست و چهار به خاک سپرده شد.
وصيتنامه محرمی شهيد «محمود داوود آبادى فراهانى» با موضوع آزادگی و حریت:
سلام عرض مى كنم به ملت شهيد پرور و غيور مسلمان ايران كه من فرزند اين ملت هستم و خانواده ام در ميان اين ملت است اى ملت مسلمان شما عزيزان خود را در راه اين انقلاب از دست داديد و فرزندانى شهيد درراه گسترش قرآن سپرديد به شما سفارش مى كنم كه امام را بهتر بشناسيد او نماينده امام زمان است از خداوندش الهام مى گيرد و مانند ابراهيم و محمد بت شكن است هرگز پايتان را از رهنمودهاى امام خمينى بت شكن بيرون نگذاريد و اوست كه حكومت را به امام مهدى تحويل خواهد داد .
شايد نوشتن وصيتنامه براى جوانانى كه هنوز عمرى و سالى از آنها نگذشته، بسيار سخت باشد و دردناك ولى يك مسلمان هر لحظه بايد خود را براى مرگ آماده كند و مرگ را در برابر ديدگان خويش قرار دهد. همه اينها به يك طرف چه خوب است قبلاز اينكه مرگ تو را دريابد و هيچ كارى از تو برنيايد به خويش بازگردى و ببينى دركوله بارت چه دارى و اى واى بر تو تمام عمرت غرق در گناه تمام عمرت در پوچى و بيهودگى.
اگر در اين جهاد لياقت پيدا كردم و شهيد شدم يك وصيت دارم به خانواده ام و برادران ديگر اين است كه به اين حديث از پيامبر كه فرمود : « جاهدوا اهوائكم تملكوا انفسكم » يعنى با هواى نفسهايتان مبارزه كنيد تا مالك آن شويد و در جاى ديگر مبارزه با نفس را جهاد اكبر مى خواند، گوش فرا دهند.
در اثر همين مبارزه با نفس بود كه حر خود را نجات داد و به لشگر امام حسين ( ع ) پيوست. خداوندا! تو را قسم مي دهم به امام زمان امام امت خمينى بت شكن را عمر زياد عطا بفرما.
خداوندا ! مسلمانان را پيروز بگردان و ظهور امام زمان را نزديك بفرما. براى افراد خانواده وصيتنامه جداگانه نوشته ام كه به خود آنها بدهيد و از شوهر خاله ام كه مانند پدرم دوستش مي دارم و هروقت مشكلى داشتم پيش او مى رفتم مى خواهم كه تمام افراد خانواده يعنى بچه ها و پدرم را به دور هم جمع كند و تنها خود آنها باشند.وصيت نامه را براى آنها بخواند من هيچ چيزى در اين دنيا ندارم كه بخواهم به كسى بدهم جز مقدارى كتاب كه آنهم مال برادران و خواهرانم و ازآنها مى خواهم كه من نتوانستم آنها را بخوانم شما مانندمن نباشيد و آنها را بخوانيد و انگشترم كه نگين آن از مادرم به يادگار مانده را به برادرم رضا بدهيد كه اگر خواست به يادمن و مادرم نگهدارد. اين وصيت نامه را بعد از آن وصيت كه خصوصى براى خودشان نوشته ام برايشان بخوانيد .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته