در سالروز ولادت
مادر شهيد "احمد نيري" درهمان روز اول به او گفته بود در صورتي با رفتن تو به جبهه موافقت مي كنم كه حداقل دو مزدور آمريكائي صدام را به گورستان بفرستي و او با پيروزي در طريق القدس كه امام كبيرمان آن را"فتح الفتوح" ناميد، مسلمأ كاري بزرگتر از آنچه مادرش اميد داشت انجام داد..
برآوردن آرزوی مادر ... در زندگی شهیدابوالقاسم احمد نیری


نویدشاهد البرز:
"شهيد ابوالقاسم احمد نيري" در هفتم شهریور ماه سال 1342، درچهار صد دستگاه شهرستان كرج به دنيا آمد. وي پس ازطي دوران كودكي دوران ابتدائي و راهنمائي را نيز درهمان محل پشت سر گذاشت. او بعلت رشد درمحيطي مذهبي و مستضعف نشين و همزماني سنين نوجواني و بلوغ او با حساس ترين دوران پيروزي انقلاب نوجواني مبارز و سرسخت و آتشباره اي از خشم و عصيان عليه ظلم وستم ساخته شده بود و بديهي است که اين موج خشمگين و طوفنده را رودخانه اي به باريكي زندگي جوابگو نخواهد بود و بدين سبب است كه او پس از يك سال كه در دبيرستان تحصيل مي كند، تصميم مي گيرد ابتدا خود را مستقل از سرپرستي وكفالت والدين نمايد و راه را بر آزادگي كامل كه لازمه پيوستن به الله است، هموار نمايد .

وی بعد از مدتی دركارخانه روغن نباتي جهان استخدام و مشغول به كار مي شود ولي هنوز چند ماهي از كار كردنش در آنجا نمي گذرد كه احساس مي كند ديگر استقلال او تضمين شده و مي تواند به عنوان يك فرد آزاد و مستقل تصميم بگيرد و راه آينده خود را برگزيند.

از والدينش درخواست رضايت براي اعزام به جبهه مي كند پدر ومادرش به او مي گويند كه برادرت درجبهه است و هنوز خدمت سربازي او تمام نشده است صبر كن، خدمت او تمام شود نوبت تو هم مي رسد ولي او پافشاري مي كند و مي گويد: من مي خواهم داوطلبانه به جبهه بروم و با آزادي كامل به نبرد با باطل بشتابم ولي باوجود همه اصرار نتيجه اي نمي گيرد. اين بار رضايت نامه بدست خود نوشته و از طرف پدر و مادرش آن را امضاء مي كند براي ثبت نام و اعزام به بسيج مي برد.

اما مسئولين بسيج آن را نمي پذيرند و او را اعزام نمي كنند ولي او ديگر براي پدر و مادرش فرزندي رام ودانش آموزي سربه زير نبود زيرا دلش درهواي لقاء الله بود و فكر و ذكرش پيكار با كفار ديگر نمي توانست به كار و زندگي دل خود را خوش كند. او مي گفت: چون من فرزند انقلاب هستم و فكر و ذكر من با اوج انقلاب شكل گرفته راه و كار من نيز بايد نشان دهنده يك فرد انقلابي باشد او براي بار دوم دربسيج ثبت نام كرد و پدر ومادرش هم كه او را تا اين حد مصمم يافتند تسليم شده و با اعزام او موافقت كردند به اين وسيله قطره اي خروشان و مواج كه با عظمت روح بلندش قادر بود تا دريائي رابه تلاطم اندازد پس از15 روز آموزش و تعليمات نظامي به همراه همه رزمندگان بسيج و سپاه در سراسر كشور به جبهه هاي جنوب كه درگير نبردي سخت با كفار بود شتافت و پس از چند روز اقامت در اهواز به دزفول رفت واز آنجا به خيل رزمندگان طريق القدس پيوست و سرافرازانه پيروزي بستان را براي هموطنان ومسلمين ارمغان آورد وبا اين پيروزي كه قدم اول پيكار او بود به آروزي مادر خود وقولي كه به او داده بود جامه عمل پوشاند.

مادر شهيد "احمد نيري" درهمان روز اول به او گفته بود در صورتي با رفتن تو به جبهه موافقت مي كنم كه حداقل دو مزدور آمريكائي صدام را به گورستان بفرستي و او با پيروزي در طريق القدس كه امام كبيرمان آن را"فتح الفتوح" ناميد، مسلمأ كاري بزرگتر از آنچه مادرش اميد داشت انجام داد زيرا با آزادي بستان كه اولين قدم در راه آزادي قدمي بود نوري در دل مستضعفان و آزادگان فلسطين تاييد كه خود قدمي در راه تحقق وعده الهي به مستضعفين خواهد بود اما احمد نيري شايد هنوز طعم شيرين پيروزي را نچشيده بود و هنوز فرصت اينكه شخصأ خبر پيروزي را به پدر و مادرش بدهد نكرده بود كه در ضدحمله كفار بعثي به بستان به شهادت كه آرزوي ديرينه او بود دست يافت و به لقاءالله پيوست و بدين وسيله فرزندي از تبار مستضعفان در راه تحقق وعده الهي خون پاكش را نثار كرد.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده