زندگینامه
اصغر با توجه به اوصافي كه سالها از زبان اطرافيانش در مورد اين پير دلسوز شنيده بود، سخت در انتظار اين ديدار بود و به علت عدم موفقيت با خاطري افسرده به همراه پدرومادرش به خانه بازمي گردند و اين ديدار به شبهاي ماه محرم كه حضرت آيت ا ... طالقانی به مسجد "هدايت" مي آمدند موكول گرديده و در يك شب بعد از ...
از تولد تا شهادت شهید علی اصغر سلطان محمدی؛ شوق دیدار آیت الله

نوید شاهد البرز:

شهيد "علي اصغر سلطان محمدي" فرزند فرخ ا ... در سال 1345، در يك خانواده مذهبي در تهران به دنيا آمد. ايام كودكي و دوران تحصيليش تا كلاس دوم راهنمائي درتهران سپري شد و با نقل مكان خانواده اش به كرج تحصيلاتش را تا اخذ ديپلم در كرج ادامه داد. اصغر از همان اوان كودكي با جلسات قرائت قرآن و هيئت هاي عزاداري و جشنهاي مذهبي كه توسط پدر و بستگان و دوستان پدرش تشكيل مي شد آشنا بود و همواره به همراه پدرش در اينگونه جلسات كه بعضاْدرخانه خودشان تشكيل ميشد شركت مي نمود .

او كه پسر ارشد خانواده بود با مشاهده تلاش والدينش همواره سعي مي نمود كه به عنوان نيروي فعال وموثر در خانواده به شمار آيد. در تابستان ها بري اينكه كمكي براي خانواده باشد كارمي كرد و هميشه رنج و سختي كار را به خاطر آسايش ديگران مي خريد. به عنوان نمونه مي توان از نقش موثر او درساختن منزلشان در ده ياد كرد كه در آن سالها او سن يازده سالگي را پشت سر مي گذاشت.

پرورش فكري و تربيتش موجب آن شد كه با آغاز حركت انقلاب اسلامي او نيز مانند هزاران نوجوان ديگر كنجكاوانه اين حركت را تعقيب نموده و به همراه ديگر اعضاي خانواده اش در تظاهرات و راهپيمائي ها شركت جويد.

دیدار با آیه الله طالقانی:

با آزاد شدن بزرگترين قهرمان مبارزات سياسي كشور يعني مجاهد نستوه و عظيم الشان مرحوم آيت ا ... طالقاني از زندان عليرغم محاصره منزل ايشان توسط رژيم او به همراه خانواده اش تصميم مي گيرند مانند قطره اي به درياي بيكران انسانهاي كه مشتاقانه ازهر كوي و برزن براي ديدن اين پير مجاهد به طرف منزلش به حركت درآمده بودند، بپيوندند ولي رژيم از اين حركت مردم به وحشت افتاده بود با محاصره شديد منزل ايشان مانع اين ديدار مي شود.

اصغر با توجه به اوصافي كه سالها از زبان اطرافيانش در مورد اين پير دلسوز شنيده بود، سخت در انتظار اين ديدار بود و به علت عدم موفقيت با خاطري افسرده به همراه پدرومادرش به خانه بازمي گردند و اين ديدار به شبهاي ماه محرم كه حضرت آيت ا ... به مسجد هدايت مي آمدند موكول گرديده و در يك شب بعد از مراسم او و پدرش فرصت مي يابند تا چند لحظه اي به حضور اين پير مقاوم برسند.

ايشان ضمن احوالپرسي و جويا شدن از سلامتي همه بستگانش وضع درسي اصغر را از خودش جويا شده و به او توصيه مي كنند كه درس‌هايش را خوب بخواند و مبلغي پول به او داده مي فرمايند: با اين پول براي خودت كتاب بخرو بخوان.

جذابيت اين بزرگ مرد انقلاب و مشاهده نظامياني كه دورادور مسجد را به محاصره در آورده بودند. كنجكاوي او را در درك مفاهيم انقلاب و شركت در تظاهرات و راهپيمائيها بيشتر كرده تا به حدي كه با اعلام افزايش ساعات حكومت نظامي و اطلاع يافتن از فرمان امام مبني بر اينكه همه بايد از خانه ها بيرون بيايند، او نيز به همراه دوستانش شبانه از خانه خارج شده و به طرف "پادگان جي" حركت مي كنند كه در اثر حمله مزدوران رژيم و اصابت ضربه يكي از مزدوران به پشت سرش بيهوش شده و توسط دوستانش از محل درگيري دور و به خانه آورده مي شود.

با پيروزي انقلاب او نيز همانند هزاران جوان و نوجوان تشنه ديگر جهت فراگيري مسائل عقيدتي و آموزشهاي نظامي در كلاسهائي كه به همين منظور در مسجد محلشان تشكيل يافته بود، ثبت نام نمود و با عضويت در انجمن اسلامي و بسيج به عنوان عضوي از ارتش بيست ميليوني تلاش خود را در جهت سازندگي آغاز مي كند .

پس از گذشت دو سال از پيروزي انقلاب با نقل مكان منزلشان به كرج فعاليتهاي خود را در انجمن اسلامي و بسيج مسجد المهدي خيابان بهار و همچنين انجمن اسلامي دبيرستان شهداي انقلاب ادامه داده و درسال 1364موفق مي شود كه تحصيلات متوسطه خود را در رشته اقتصاد به پايان برساند.

اصغر پس از قبولي خود را جهت رفتن به سربازي آماده نمود و در تاريخ بیست و دوم مرداد 1364، خودرا به حوزه نظام وظيفه تهران معرفي و دفترچه آماده به خدمت دريافت مي كند و در تاريخ هیجدهم شهریور 1364، جهت گذراندن دوره آموزشي به پادگان 1 تهران فرستاده مي شود و با توجه به علاقه اي كه به فراگيري فنون نظامي ازخودنشان مي دهد برای واحد توپخانه رسته ديدباني انتخاب می شود و جهت تكميل دوره آموزشي به پادگان اصفهان اعزام می شود و سپس با موفقيت به پايان رساندن دوره فوق موفق به دريافت درجه گروهبان سومي می شود و به لشگر 21 حمزه معرفي و جهت انجام وظيفه به جنوب اعزام و پس از يك ماه و نيم خدمت در شهرك وليعصر خرمشهر به دهلران اعزام مي شود و در اين مدت بارها به دليل دقت در انجام ماموريتهاي محوطه مورد تشويق قرار مي گيرد و در تاريخ بیست و دوم مرداد 1365 ، يعني درست يك سال بعد از گرفتن دفترچه آماده به خدمت در حاليكه از تلاش چهل و پنج روزه اش كه به گفته دوستانش دهها صدامي را به خاك ذلت نشانده بود بازمي گشت.

سرانجام او و همرزمانش، در روز بیست و دوم مرداد ماه 1365، در دهلران مسير جاده شناسائي و مورد حمله توپخانه دور برد دشمن قرار مي گيرند و بر اثر اصابت تركش توپ چرخ ماشين پنچر و آنها ناچار به توقف مي شوند. دوستانش كه قصد تعويض لاستيك را داشتند با اصرار از او مي خواهند كه با ماشين هاي ديگر برود ولي اصغر از اين كار امتناع ورزيده و مي گويد كه اگر قرار است شهيد شويم، همگي با هم شهيد مي شويم و هنگامي كه به كمك دوستش مي رود ناگهان گلوله توپي در نزديكي آنها بر زمين خورده و براثر اصابت تركش به گلوي اصغر، او به جرگه شهدا می پیوندد و درگلزار شهدای طالقان به خاک سپرده می شود.

خوشا آنان كه دل از غير تو پرداخته اند *** در همه عمر به جزمهر تو نشناخته اند

جان فداي سر آن طرفه حريفان كه ز شوق *** نقد هستي همه در پاي تو در باخته اند



منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده