الهام دیدار یار در قنوت نماز ؛ زندگینامه شهید علی خیری
نویدشاهدالبرز:
شهید "علی خیری"
دردوم فروردین سال 1342 یعنی در زمان مبارزات شدید انقلابیون در ایران عزیز و
کشتار بی رحمانه رژیم سفاک پهلوی در آن خفقان سیاسی در خانواده ای مذهبی و متدین
متولد شد. در روستای "اغلان تپه" از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در عین
فقر و محرومیت استواری و قناعت آموخت و بالندگی و توانمندی آغاز کرد.
وی سه سال از
دوران ابتدائی تحصیل را در روستای زادگاهی سپری کرد و برای سال چهارم و پنجم در
روستای قاسم آباد و مقطع راهنمایی را در روستای سنقر آباد و از اول دبیرستان تا
پایان این مقطع و اخذ دیپلم را در رشته ی اقتصاد در مدرسه ای در شهر کرج تحصیل علم
کرد اما با وجود مشقات و رنج هایی که در راه کسب علم متحمل شد، اوج و عظمت علم و
دانش بیش از پیش در وجودش جلوه گر بود و از دانایی خود در هر جا که به کار می آمد،
در راه یاری دیگر بهره می گرفت.
از رفتار نیک وتواضع و فروتنیش دوستان و
آشنایان و افراد خانواده خاطرات بسیار نقل می کنند. در کنار تحصیل از پایه گذار
بسیج محل خود بود وی در زمینه تبلیغات اسلامی و اداره پایگاه بسیج و ارائه خدمات فرهنگی
به روستاییان و انجام امور خیریه همواره تلاش و اهتمام بسیار داشت و در هدایت و
روشنگری افراد غافل از دین و غیرت و مردانگی بسیار می کوشید. در فعالیت های پشت
جبهه و حمایت های وی از اسلام و انقلاب بسیار سخن های می توان گفت.
شهید علی خیری سه بار به منطقه جنگی و خط مقدم اعزام شد و هر بار صحنه نبرد شاهد رشادتها و حماسه آفرینی های وی بود.در سه مرحله به جبهه
های حق علیه باطل اعزام شد.
در اولین اعزام ازسوی بسیج دانش آموزی از دبیرستان وارد مناطق جنگی شد و به مدت 3 ماه در جبهه های جنوب به نبرد و جنگاوری سپری کرد و در عملیات والفجر 3 شرکت جست. در این عملیات از ناحیه پا مورد اصابت ترکش قرار گرفت و جراحت سختی برداشت و پس از مداوای طولانی وقتی سلامتی خود را باز یافت و مجددا" داوطلب اعزام به جبهه شد .
در دومین اعزام در عملیات بدر شرکت کرد و در سمت فرمانده به
ساماندهی فعالیت های رزمی گروه خود می پرداخت. در سومین اعزام نیز به عنوان پاسدار
وظیفه در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و در عملیات
آزاد سازی فاو در کنار همسنگرانش بسیار حماسه سازی کردند.
در عملیات
کربلای یک حضور پر شکوهی داشت و پس از آزاد سازی مهران همسنگرانش نقل می کنند؛ وقتی در
منطقه یک دسته از نیروهای بعثی دیده می شوند و فرمانده یک داوطلب می خواهد که برای
جمع آوری آنان اقدام کند. ایشان داوطلبانه با یک تانک به سوی دشمن می شتابد و یک
تنه 35 نفر از آنان را بدون خونریزی اسیر می کند و از این نوع شهامت ها از او
بسیار دیده شده است.
تا سرانجام در "عملیات مهران" در حالی که در قنوت نماز
شب چهاردهم مردادماه بوده است به او الهام می شود و پیکر خود را بر روی دستان
اهالی روستا می بیند. پس از پایان نماز به دوست و همسنگرانش مژده شهادتش را با
شادی و شعف می گوید و از او می خواهد که این الهام قلبی را برای مردم نقل کند که
بر حقی این بسیجیان بر همگان آشکار شود و سپس در روزپانزدهم مرداد ماه یعنی فردای
همان شب در اثر ترکش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل می شود.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري