شهیدی که در طليعه عمليات رمضان درخشيد
نوید شاهدالبرز:
افسوس كه ياد تو اي پاسدار،قلم راتوان نوشتن نيست و ذكر پيمانش راه تو خامه ازدست برگرفته است. شهادت قلم را ازپيمودن، باز می دارد و بزرگي معنا، نگارش را تهي نموده است زيرا در زميني خاكي و درمحيطي مادي، سخن از پروازمشكل است معيارهاي الهي رادرسنجشهاي مادي بس دون و بي محتوي عظمت و بزرگي يك عشق دريك طرف وجسم خاكي به ظاهر پرارزش درطرفي ديگرمسئله شهادت ومسئله عشق به الله و هديه به معشوق و نهايتاْ پيكري خاكي ارمغاني ناچيزبراي بي نهايت عظمت.
"شهید ابوالفضل رمضانی" نيز در اين مسيرازكودكي، دست دردست پدر و يادركنار مادربا مكتب حسين، مكتب شهادت خوگرفته بود. اودر پرتو اين مكتب و عشق به روحانيت آموخته بودكه چگونه رفتارخويش را درلحظات ويژه منطبق نمايد. كلامي زيبا،خنده اي پر معنا نگاهي به موقع عطوفت هايي به جا عبادتهايي خاضعانه مناجات هايي عارفانه و خلاصه رفتاري متناسب بايك انسان، انساني دست آموز يك مكتب آن هم مكتبي به مانندمكتب حسين(ع)داشته باشد چون عشق به حسين از طفوليت به همراه شير مادر در وجودش عجين شده بود.
آري درطليعه سال 1343دريكي ازمحله هاي جنوبي تهران درخانواده معتقدبه اسلام آشنا به مكتب كه كاروتلاش چرخش آنرا به حركت وامي داشت، چشم به دنيا گشود. درسال 1349به سنگرعلم و دانش راه يافت و باگذراندن دوره هاي مقدماتي و متوسط و نظري درسال1361به اخذ ديپلم نائل آمد.
بهار انقلاب كه همزمان با بهار تلاش و شكوفايي استعدادهاي او و ورودش به اجتماع ابوالفضل بود. روح تازه اي درجوانه هاي تعهدتلاش عشق به مكتب دراو روياند و دراين راستا، پيام هاي انقلاب رويش راشدت بخشيد و دلنشين كلام هاي رساي امام به حركات و گفتارش شكل بخشيد و عشق به مكتب و آشنايي باحسين (ع) و آموزش درس هاي كربلا جهتي بودبراي مسيرگزينش شده اش ،گزينشي كه باچشمي باز،درايتي آگاه و بينشي والا بدان نائل شده بود.وي در تابستان سال 1360 به عضويت پايگاه بسيج برادران
شهيد ساجدي درآمد به هنگامي كه طليعه عمليات رمضان درخشيدن گرفت به سوي ديار نور شتافت و فعالانه درمراحل گوناگون عمليات شركت نمود.
ابوالفضل در15مهرماه 1362جهت لبيك به فرمان امام امت به خدمت مقدس سربازي شتافت وهمانندهروظيفه شناسي ديگر،براي اداي دين به مكتب وانقلاب به منظورخدمت نظام درسنگرنيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران به همسنگرانش پيوست ودرطي دوسال خدمت مناطق حساس جنگي درخليج فارس بارها به عنوان تكاوردريايي حماسه آفريد و باجانبازي هايش بارها تامرزشهادت پيش رفت و بعد از بازگشت ازخدمت سربازي دوباره درپايگاه بسيج وانجمن اسلامي محل مشغول فعاليت شد و در همين حين فعاليت ويژه اي درگروه فرهنگي شهيد رجايي درگلشهر ويلايي غربي (حسينيه القدير) داشت. او در پيوند معنوي باروحانيت اين پاسداران اصلي مكتب حيات بخش اسلام براين باور و عقيده بودكه انسان هايي كه دين را ازسرچشمه اصلي خودكسب مي كنند و باروحانيت اين دست پروردگان و به حقيقت درخط اصلي اسلام يعني اسلام فقاهتي،اسلامي كه ازفقه جعفري نشأْت مي گيرد،دست مي يابند و نهايتاْ ازهرگونه خطا و اشتباهي مصون مانده به اين خاطر به راهنمايي يكي از مشاورين خود به تشكلي كه به رهبري روحانيت به ويژه شهيدمظلوم آيه الله بهشتي تشكيل شده بود، راه يافت. اودرطي همين فعاليت هاي عاشقانه خود به يكي ازشهرهاي محروم استان خراسان (شهرستان اسفراين) براي كمك به محرومين ومستضعفين آن خطه عزيمت نمود.
باشكل بخشي و ايجاد دفتر سياسي فرماندارياسفراين تحقيقاتي را در امركمك رساني به مستضعفين ومحرومين آن شهرستان به انجام رساند.
سپس درادامه آن فعاليت دريكي از شركت هاي تحت پوشش كميته امدادامام خميني به نام خوش خواب كه عايدات آن صرف مستضعفين ومحرومين كشورمي شد،انجام وظيفه مي نمود.
تا اين كه فرمان حيات بخش امام خميني مبني برپركردن وگرمي بخشيدن به جبهه ها مطرح شدكه ابوالفضل وازفرمان حيات بخش آن معظم له رالبيك گفت و سر از جان ناشناخته باتمامي وجودبه اين پيام لبيك گفت.درتاريخ 26 /12 64 همراه راهيان كربلاي 1شهرستان كرج (منطقه 1ثارالله)عازم جبهه شد و در واحد تخريب لشكر سيدالشهداء كه مخلصترين و عاشقانه ترين افراد رامي طلبيد.
درگردان علي اكبرتيپ سيد الشهدا به منظورحفاظت ازدستاورهاي عمليات والفجر8راهي بندراستراتژي فاوگرديد.كوتاه فرصتي كه برايش دست يافت به منظورتجديدديدارباهمزمان و عيادت ازهمسنگران مجروحش شتافت و پس از4روز اقامتي كوتاه مجدداْ راهي مناطق عملياتي جنوب شد. دريكي ازعملياتها جراحتي برداشت كه براي بهبودي به پشت جبهه اعزام شد ولي او بدون مطرح كردن جراحتي خويش براي ما اين گونه مطرح ساخت كه فرصتي ديگريافتم كه براي تجديد ديدار ازدوستان و انتقال مفاهيم پرمعناي جبهه با آشنايان وبستگان ديداري داشته باشم. اودرپنهان به مداواي جراحات خويش مي پرداخت بدون اين كه با خانواده كوچكترين مسئله اي را دراين رابطه مطرح سازدپس ازچندي مجدداْ در روزبرگزاري آزمون سراسري دانشگاهها شركت نمود.زيرا اومعتقدبودهمان طور كه درجبهه نظامي عليه دشمن عفلقي درستيزاست مي بايست در جبهه فرهنگي درسنگرعلم ودانش گام نهد وباظلمت جهل همواره به ستيزوباكسب علم ودانش بيشتروتجارب افزون تر به اسلام ومسلمين خدمت كندوبه خاطردرراه ياقتن به دانشگاه شركت جست تا باشدباوردش به اين سنگربه دشمن بفهماندكه حزب الله هيان نيز در تمامي جبهه ها بالاخص علم ودانش درتلاشند و چيزي ازديگران كسرندارد ولي باشروع شدن عمليات كربلاي 1تاب وتوان ايستادن رادرخودنمي ديد و به اين خاطرعليرغم جراحات وارده برخويش باعزيمت چندمين بارش به همسنگران خويش پيوست. هنوزشيريني ديدارش را ازخاطره هامحونكرده بوديم كه آواي پروازملكوتيش راكه به لقاءالله شتافته بود،به گوش ما رسانيدند.
ازمهران
درعمليات كربلاي يك آري او پروازكرد وبه دوستان وآشنايان آموخت كه خاك بي
ارزش است پروازرابه ياد آورديدكه همواره باديدارمعشوق انسان به اوج وكمال خويش
نائل مي شود وخونش پيامي بودبراي جنگ جنگ تا پيروزي وراهش ارمغاني بودبراي عشق به
الله آري سرانجام درمسمي اسم دومش مهران ابوالفضل وار درمهران عمليات كربلاي يك
درنزديكترين محل به صحن مطهراباعبدالله الحسين درتاريخ 18 /4 /65 جان به جان آفرين
تسليم وامانت خويش راتقديم معبودكرد.
تادرسي براي انسان هاي شيفته راه خدايي
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری