زندگی نامه شهید سعید عالیانی؛ از فرمانده هان عملیات کربلای یک
نوید شاهد البرز:
"شهيد سعيد عالياني" در اولين روز دي ماه سال 1340 از پدر و مادري شريف و مذهبي كه داراي اصالت خانوادگي و از علاقه مندان خاندان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بودند، به دنيا آمد .شهيد عالياني از همان اوان كودكي با ديگر همسالان خود اختلافي محسوس وفاحش داشت. در مورد آن چيز كه نمي دانست، مرتباْ از پدر و مادر سؤال مي كرد، در بازي هاي كودكانه اش با ديگر همسالان خود به بازي جنگ و گريز علاقه خاصي داشت. دوران كودكي و نوجواني و با وجود همزمانه آن با دوره اختناق در مسير رشد و تعالي انساني و اسلامي با تربيت اسلامي خانواده و نزديكان و برنامه هاي مذهبي و حضور در مساجد و جلسات قرآن گذاشت. روز تربيتي او در اين دوران از ارزنده ترين ذخاير آن شهيد عزيز براي به كارگيري و همراهي او در نهضت انقلاب اسلامي و طول جنگ تحميلي شد. چون ديگر جوانان مذهبي و انقلابي در تظاهرات و راهپيمايي ها و پخش اعلاميه هاي حضرت امام روحي فدا و سازمان دهي دسته هاي مذهبي نقشي مؤثر و فعال داشت .ايشان در سال 1360 موفق به اخذ مدرك ديپلم از دبيرستان شهيد بنكدار گشته كه به دنبال آن جهت حضور در ميدان هاي جنگ و جهاد خود را به عنوان سرباز به حوضه نظام وظيفه معرفي مي نمايند كه البته صلاح الهي بر حضور ايشان در نيروي هوايي واقع مي شود او در طول 2سال خدمت خود در يكي از پادگان هاي نيروي هوايي واقع مي شود او در طول 2سال خدمت خود در يكي از پادگان هاي نيروي هوايي در كنار اسراي عراقي گذراند كه اين دوره را مي توان به قول خودش از ارزنده ترين دوران عرمش به حسب آورد چرا كه به كمك ديگر دوستان شهيدش همچون شهيدان ناسوتي رستمي ناظري و ساير عزيزاني كه الحمدالله زنده در عالم دنيا هستند توانستند انقلابي عميق و فرهنگي در ميان صفوف وقاي اسير شده عراقي ايجاد كرده كه بعدها ثمرات وره آوردهاي ارزنده خدمتشان را در طول جنگ تحميلي و هجرت اسرا از ظلمت ها به سوي نور و در خط مقدم قرار گرفتن اين اسرا تواب در ستيز با صدام شاهد بوديم امروز هر جا كه يك اسم تواب عراقي نداي جنگ و جهاد و شهادت را سر مي دهد.
ياد سعيد و ياران شهيدش جلوه گر است بعد از اتمام خدمت مقدس سربازي براي عزيمت به جبهه آماده شده و به اتفاق جمعي از دوستانش خود را به اعزام نيرو معرفي مي نمايد كه جهت آموزش به پادگان امام حسين (ع) فرستاده مي شوند. در طول آموزش به دليل لياقت و كارداني اين عزيز مسئولين ايشان را به عنوان مسئول گروهان به در پادگان به كار مي گماردند و مانع از اعزامش به جبهه مي شوند كه البته علي رغم ميل باطني خود اما به دليل اطاعت از ولايت و عشق به امام عزيز و تذكرات آن بزرگوار در جهت اطاعت از مسئولين ناچار مي پذيرد و حدود هفت ماه دوران مسئوليت خود در جهت آموزش و تربيت بسيجيان جان بر كف توانستند قدم هاي مؤثر و ارزنده اي بردارند.
بعداز گذشت اين دوران در استخدام وزارت كشور در آمد و از جمله افراد فعال و مسئول و متعهد و كاردان آنجا محسوب مي شدند وليكن با پيام هاي حضرت امام مبني بر حضور در جبهه هاي جنگ دوباره در انديشه جبهه مست شده به طوري كه اين بار عليرغم موانع اداري تصميم به مهاجرت به سوي جهاد مي نمايد و درابتدا مأموريتشان 45 روزه بوده كه بعدها ايشان اين مدت را تمديد مي نمايدند تا اين كه با شركت در عمليات پيروزمندانه كربلاي 1 شربت شيرين شهادت را نوشيدند. بعد از نماز شب و اداي نماز صبح مشغول ذكر و دعا بودند كه با اصابت تركش خمپاره در حالي كه سه تكبير مي گويند و خدا را شكر مي نمايند آرام به زمين مي غلتند و جان به جان آفرين تقديم مي نمايند.
روح او و ياران گران قدرش
شاد و مأواي حسين مأوايشان باد
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری