زندگینامه شهید بمناسبت سالروز شهادتش؛ شهیدی که با کوله باری سبک به دیدار حق شتافت
![شهیدی که با کوله باری سبک به دیدار حق شتافت؛ شهید حسین قدمی شهیدی که با کوله باری سبک به دیدار حق شتافت؛ شهید حسین قدمی](/files/fa/news/1396/3/7/92849_863.jpg)
"شهيد حسين قدمي" در سال 1341 در روستاي واريان از توابع شهرستان كرج در خانوادهاي مؤمن و متعهد ديده به جهان گشود. او به مانند ساير همسالانش درسن 7 سالگي وارد مدرسه شد. بعد از اتمام دوره ابتداي از آنجايي كه روستائيان فاقد مدرسه راهنمايي بودند، وي ناچار شد جهت ادامه تحصيل به شهرستان كرج نقل مكان كند و در اين شهر به علت برخي مسايل و مشكلات زحمات فراواني را تحمل نمود ولي چون طبعي مطيع و روحي بلند داشت، هيچگاه از كثرت مصائب نهراسيد و با اندك سرمايهاي كه داشت، زندگي رضايتبخشي مهیا کرد.
هنگامي كه اولين جرقه و بارقه اميد محرومان و مستضعفان گيتي زده شد. شهيد قدهي
نيز همانند سيل عظيم ملت مسلمان در اكثر تظاهرات و راهپيماييها شركت فعال و چشمگير
داشت و براي افشاي چهره كريه رژيم ستمشاهي از هيچ كوششي فروگذار نميكرد و پس از
پيروزي انقلاب اسلامي شهيد موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد گرديد و با شروع
جنگ تحميلي شهيد حسين قدهي خود را براي خدمت سربازي معرفي نمود و او نيز يكي از
هزاران رزمجوي ارتش توحيد بود كه در سال 61 به خدمت شريف سربازي اعزام شد و پس از
اتمام دوره آموزشي در اروميه جهت آزادسازي مناطق محروم كردنشين كشورمان از لوث
عوامل وابسته به استكبار جهاني به شهرستان پيرانشهر گام نهاد و پس از گذشت 5 ماه
فعاليت چشمگير و كمك بيوقفهاي كه به مردم محروم كرد و پس از ابراز رشادتهاي
فراوان سرانجام در تاريخ هفتم خرداد 1361 در حين پاكسازي منطقه از منافقين كوردل در جاده
سردشت بانه به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و به لقاءالله پيوست.
اينك
به ياد خدا به جبهه ميروم نه براي انتقام بلكه براي احياي دينم. پدر و مادر عزيزم
مرا حلال كنيد تا با كولهباري سبك به درگاه خداوند راه يابم و مرا ببخشيد و از سر
کوتاهیهایی که عمدی نبوده ، درگذريد تا در پيشگاه باريتعالي رو سپيد گردم.
خداوندا ميدانم كه بنده گناهكارت هستم و حال با حال زار و استغفار به ديدارت آمدهام و براي رضاي تو تلاش ميكنم و تمام وجودم و هستيم را در طبق اخلاص نهادهام در پيشگاه با عظمتت ابراز ندامت ميكنم تا شايد كرم و لطفت شامل حالم گردد، توبه ميكنم و با تمام توان و رمقم با دشمنان قرآنت با ستمگران و جباران زمان ستيز ميكنم.
پيام شهيد: «آرزو ميكنم تا شايد از قطرات خونم تا لالهاي بدمد و گلستان خونبار را نويد پيروزي دهد... از پدر و مادرم ميخواهم كه براي من نگريند بلكه برايم دعا كنند و به خود ببالند كه سهمي در نبرد حق عليه باطل دارند.»
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری