زندگی او غرق حضور خدا بود؛ سردار شهید ملک احمد چگینی
شهید ملک احمد چگینی با توجّه به اخلاص عمل و علاقه ای که به اسلام داشت شناخت کامل دین اسلام را بر خود لازم می دانست. از این رو با مطالعهی کتاب های قرآن و نهج البلاغه و کتب دیگر اسلامی و شناخت اهداف انقلاب و روحانیت، اطلاعات و آگاهی خود را کامل نموده و برای برقراری دین اسلام و انقلاب با تمام استواری و برای رضای خداوند در این مسیر گام بر می داشت و انجام وظیفه می نمود.
او با خلوص و عشق با ملّت شریف ایران برای استقبال امام(ره)هم قدم شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمانیکه کمیته تشکیل شود،حفاظت و حراست از اماکن های عمومی بر عهدهی جوانان و نوجوانان بود و احمد نیز مشتاقانه در این هسته های مقاومت،فعالیّت و کوشش می کرد. با صدور فرمان امام مبتنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی شروع مبارزهی مستقیم و مسلحانه با دشمنان اسلام را در پیش گرفت. ایشان حضرت امام را بسیار دوست داشتند و علاقهی شدید وی به دیدار امام خمینی (ره) بهعنوان اعلام آماده بودن برای محافظت از انقلاب اسلامی با جمعی از همرزمان خود به قم عزیمت کردند و هنگامی که در شهر قم به رژه پرداختند،مورد یورش گروهک های خلق واقع شدند.
بعد از درگیری شدید چون هدف آنها دیدار از امام بود به دستور ایشان به مساجد رفتند و با این حرکت امنیت شهر را از دست خائنین حفظ کردند. شهید احمد چگینی ضمن گذراندن دوره های متعدد آموزش، رزمی خود را برای رودررویی با دشمنان آماده کرد. با شروع دوران جنگ هشت سالۀ تحمیلی عراق در سال 1359 او از اوّلین اشخاصی بود که داوطلبانه به سوی جبهه ها شتافت. ایشان از همرزمان نیروی های نامنظم شهیددکتر چمران محسوب می شد. بعد از مدتی مبارزهی مستقیم با دشمنان به کرج بازگشت و دوباره برای ادامهی تحصیل راهی هنرستان گردید و پدر تاسیس انجمن هنرستان، انجمن های اسلامی کرج، انجمن اسلامی فجر در منطقه دو اسلام آباد برای مقابله با منافقین، فعالیّت های بسزایی داشتند.
در سال 1360 با بر پایی نمایشگاه های مختلف
در مساجد در افشاگری های گروهک های الحاوی جوانان را ترغیب و تشویق به شرکت در
بسیج انجمن اسلامی و اعزام آنان به جبهه های نور علیه ظلمت شد. شهید چگینی سردار
بزرگی بود که ضمن دعوت جوانان به جبهه ها خود جلودارتر از همه به میادین جنگ راهی
می شدند. ایشان در عملیات های کربلای پنج،شلمچه، والفجرهشت، سرپل ذهاب،سمار،
حمرآبادان و سوسنگرد شرکت نمودند که این مبارزات پیاپی او منجر به ترک تحصیل گردید
ولی ایشان عاشق ایثار و از خود گذشتگی در راه خدا بود.
سراسر زندگی او غرق حضور خدا
بود و او همیشه جواب سوال های خویش را در درگاه معبود می جست و همواره در راه
رضای خدا گام بر می داشت و مخالف دشمنان اسلام بود و برای سرکوب آنها حاضر بود از
جان و مال و زندگی خود نیز بگذرد، در انجام واجبات قصور نمی کرد و مستحبات را به
طور شایسته ای انجام میداد.
او به دستور خداوند و سنت رسول ازدواج کرد. وی عقیده
داشت لازمۀ مبارزه با دشمنان و قدرتهای متجاوز حفظ اتحاد و ایجاد تشکیلات قوی می
باشد برای همین جهت تقویت نهادهای تشکیل دهندۀ جوانان عضویت رسمی سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن دوره های دیگر آموزشی درسال 1363 به دلیل
مهارت و تخصص در رشته الکترونیک در دسته مخابرات و الکترونیک سپاه به انجام وظیفه
پرداخت. پس از یاد گرفتن برخی مسائل مخابراتی لازم در امور مخابرات به سوی جبهه ها
شتافت بعد از تمام شدن دوره مأموریّت جهت تکمیل تخصصی ترین آموزش های لازم به تهران
بازگشت و حدود شش ماه بعد مجددا به مناطق جنگی عازم گردید، شهید در دوران جنگ کمتر
در تهران و کرج دیده می شد و به بهانه های مختلف بنا به درخواست شخصی و
داوطلبانه به جبهه ها رهسپار میگردید.
عشق، خدمت به خلق خدا و گره گشایی از کار همنوعان تنها دغدغۀ او به شمار می رفت. سرانجام در یکم دی ماه سال 66 در جاده کامیاران سنندج با واژگون شدن خودرو پیکر مبارکش بر اثر صدمات زیاد مجروح گردید و او به آرزوی دیرینه خود، شهادت رسید و زمین از خونش رنگی ارغوانی به خود گرفت او در سن بیست و سه سالگی زمین را با خون خویش گلگون کرد. وجسم پاک او را در گلزار شهدای جواد آباد کرج به خاک سپردند.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری