مرتضی در قربانگاه بوکان/ روایت زندگی شهید مرتضی خراسانی گرده کوهی
جمعه, ۰۹ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۵۷
نوید شاهد کرج: در روز عيد سعيد قربان اين پدر و مادر دو قرباني كردند، يكي در مناي عربستان و ديگر كه ميوه قلبشان و اميد زندگيشان در قربانگاه بوكان
نوید شاهد کرج: در بعد از ظهر روز سي ام شهريور ماه 1346 در ورامين در يك خانواده مذهبي و متدين اولين فرزند خانواده به دنيا آمد كه بر وي
نام مرتضي نهادند، درسن هفت سالگي به دبستان راه يافت و تا
پايان كلاس پنجم موفقيت به تحصيل پرداخت كلاس اول راهنمايي را پشت سر گذاشت و براي
ادامه درس در كلاس شبانه روزي ثبت نام نمود.
وي علاقه و اشتياق وافري به كارهاي
صنعتي و حرف فني داشت در اندك مدتي سيم كشي ساختمان و رانندگي كاميونهاي سنگين را در
حد عالي فرا گرفت، در اين ايام بيشتر به تبليغات اسلامي و انجام فرايض ديني پرداخت.
بعد از انقلاب اسلامي با شركت فعال در تظاهرات و راهپيمايهايي كه از جانب امام
عاليقدر و روحانيت مبارز اعلام مي شود راه با ساير امت حزب الله فرياد مرگ برشاه سر
ميداد. پس از انقلاب با پاسداري و حفاظت از انقلاب به ميهن اسلامي و سرزمين بقيه
الله الاعظم خدمت مي نمود و خشم و كينه غير قابل وصفي از ضد انقلاب و مزدوران شرق
وزورگو غارتگر بويژه منافقين در دل داشت بطوري كه در يك در گيري منافقين با امت
هميشه در صحنه مناديان دروغين دفاع از خلق با پرتاب سنگ سرش را شكستند.
به روحانيت عشق مي ورزيد وشديداْ از آنها دفاع مي كرد و نيمه مهرماه سال 60 به خدمت سربازي اعزام شد و پس از طي مراحل آموزشي براي اولين بار به جبهه آبادان اعزام گرديد و براي يك استراحت چهار ماهه يگان مربوطه به اصفهان بازگشت و دوباره به جبهه بوكان رفت تا با دشمنان داخلي به مبارزه بپردازد، در اين بين يك بار به مرخصي آمد تا با پدر و مادرش كه عازم سفرحج بودند خداحافظي نمايد كه موفق هم شد چند روزي در كرج بود و دوباره به ميعادگاه عاشقان الله رفت تا اینکه سرانجام در روز عيد سعيد قربان، اين پدر و مادر دو قرباني كردند، يكي در مناي عربستان و ديگر كه ميوه قلبشان و اميد زندگيشان در قربانگاه بوكان و مرتضي اين عزيز خانواده در هفتم مهر سال 61 در اثر اصابت يك گلوله به مغزش به كاروان شهيدان پيوست ..
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
به روحانيت عشق مي ورزيد وشديداْ از آنها دفاع مي كرد و نيمه مهرماه سال 60 به خدمت سربازي اعزام شد و پس از طي مراحل آموزشي براي اولين بار به جبهه آبادان اعزام گرديد و براي يك استراحت چهار ماهه يگان مربوطه به اصفهان بازگشت و دوباره به جبهه بوكان رفت تا با دشمنان داخلي به مبارزه بپردازد، در اين بين يك بار به مرخصي آمد تا با پدر و مادرش كه عازم سفرحج بودند خداحافظي نمايد كه موفق هم شد چند روزي در كرج بود و دوباره به ميعادگاه عاشقان الله رفت تا اینکه سرانجام در روز عيد سعيد قربان، اين پدر و مادر دو قرباني كردند، يكي در مناي عربستان و ديگر كه ميوه قلبشان و اميد زندگيشان در قربانگاه بوكان و مرتضي اين عزيز خانواده در هفتم مهر سال 61 در اثر اصابت يك گلوله به مغزش به كاروان شهيدان پيوست ..
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
شهید موفق به دیدن پدر و مادرش نشد و در وصیت خود درخواست داشت که دیدارش با پدر و مادرش به قیمات نیفتد و تا بازگشت پدر و مادرش از سفر حج او را به خاک نسپارند