مهندس شهيد رضا كارگر برزي اولین شهید مدافع حرم البرز
نوید شاهد کرج: آقاي عباس كارگر برزي از رضا برايمان بگوييد.
رضا فرزند ششم و پسر اول ما است. رضا زودتر از سنش مرد شد. در 7 يا 8 سالگي نمازش را كامل ميخواند، اهل مسجد بود و زودتر از سن تكليفش روزههايش را ميگرفت. مسئوليتپذيري رضا بر هيچكس پوشيده نبود. استقلال رضا، كاركردن رضا در دوران نوجواني با وجود عدم نياز مالي همه و همه نشان از حس مردانگي رضا بود. رضا برخي از تعطيلات تابستان را پيش خودم كار ميكرد و در برخي موارد در جوشكاري دايياش يا در باغها براي ميوهچيني كار ميكرد. حتي در زمان دانشجويياش كه فكر كنم ترم ششم بود در هنرستانها مشغول تدريس بود و حتي در زيرزمين خانه ما هم كلاس خصوصي دروس برق و الكترونيك برگزار ميكرد. رضا اهل كارهاي فرهنگي و مذهبي بود، اهل پايگاه و مسجد بود و مقيد به دين.
شنيدهايم رضا در كودكي دچار بيماري سختي بوده و شفا گرفته است. از ماجراي شفايش بگوييد.
شهيد رضا سال اول دبيرستان بود كه به شدت
مريض شد. يك روز نزديكهاي ظهر بود كه لرزش شديدي تمام وجود رضا را گرفت و
بيهوشش كرد، هر طور بود او را به بيمارستان امام خميني (ره )كرج رسانديم
حدود يك ماه در بيمارستان بستري بود تا اينكه بعد از معاينات و آزمايشات
فراوان به ما گفتند كه رضا، فلج شده است. البته اين فلجي به گونهاي بود كه
از سر انگشتان پا آغاز شده و به سمت بالاي بدنش در حركت بود به گونهاي كه
دكترها معتقد بودند بايد صبر كنيم تا اين بيحسي و فلجي از كمر گذشته و به
قلب برسد و در نهايت مرگ رضا را شاهد باشيم. آن زمان اين بيماري به
گونهاي ناشناخته بود و نام اين بيماري «گيلنباره» يا همان شَلي يكباره
بود. هركدام از بچهها نذري ميكردند تا رضا خوب شود. من هم با خودم فكر
كردم، كسي مصيبت ديدهتر از حضرت زينب (س) در اهل بيت نيست، از خدا خواستم
و به خانم زينب كبري(س) متوسل شدم. رضا را نذر حضرت زينب(س)كردم و
خواستم كه خوب شود براي خودشان. مدت كوتاهي نگذشته بود كه يك روز در كمال
ناباوري و به يكباره ديديم رضا دست روي ديوار گذاشته و آرام آرام راه
ميرود. معجزه شده بود. خانم حضرت زينب(س) شفايش را داد، تا چنين روزي
سربازي خودش را بكند و در راه دفاع از خيمه زينبي به شهادت برسد. ما هم
راضي هستيم و شكر خدا را ميكنيم. امانتي كه به ما دادند را به بهترين شكل
ممكن پس گرفتند.
از خصوصيات اخلاقي و رفتار شهيدتان برايمان بگوييد.
رضا بسيار با استعداد بود هم در علم دين و هم در علوم ديگر رضا يك رساله ناطق بود، احكام دين را به خوبي در ذهن داشت، يك دايره المعارف بود و نمونه يك فرزند و عصاي دست بود براي يك پدر. رضا نمونه بارز ولايتمدار بودن و سرباز ولايت بودن را معني كرد، رضا عاشق حضرت آقا بود، و اين جمله را چندين بار برايم خوانده بود كه «اگر از سرهايمان كوه بسازند، هيچ گاه فرزندانمان در تاريخ نخواهند خواند كه خامنهاي تنها ماند». شهيد رضا متخصص داروهاي گياهي بود البته به صورت تجربي. خواص تمام گياهان را ميشناخت. رضا كارشناسي برق- الكترونيك بود كه وارد نيرو شد و كارشناسي ارشد اطلاعات امنيت را هم در همين سال گذشته اخذ كرده بود. به چند زبان زنده دنيا هم تسلط داشت. رضايم خيلي به اسلام خدمت كرد. شايد نشود در اينجا درباره اقدامات او حرف زد. ما رضا را بعد از شهادتش شناختيم. رضا هر چه از دستش بر ميآمد انجام ميداد. اين آخرين مأموريتش بود كه شهيد شد. وقتي در سوريه بود به همسرش زنگ زده بودند كه حكم تدريس شهيد رضا صادر شده است و ايشان بايد براي تدريس به دانشگاه امام حسين (ع) برود، اما او در خيل مدافعان سالار شهيدان قرار گرفت و در مكتب حسين تلمذ نمود.
رضا بيشتر كارها و مأموريتهايش را به من ميگفت، يك جورايي بنده امين او بودم. انشاءالله به وقتش همه آنچه را كه از شهيد رضا و اختراعات و ابداعاتش هست خواهم گفت.
منبع: http://modafeaharam.persianblog.ir/page/rezakargarebarzi