سلام گرمی از شبهای تاریک و خستگیناپذیر در سنگر
نوید شاهد البرز؛ شهید «رضا
هاشمی نفتچالی» که نام پدرش ابوالقاسم است در سال 1340، در بابل چشم به جهان
گشود. وی کارگر کارخانه بود که به عنوان سرباز برای دفاع از وطن به جبهه حق علیه
باطل شتافت و بعد از رشادتهای فراوان در اول اردیبهشت ماه 1361، به شهادت رسید.
تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
از شهید رضا هاشمینفتچالی نامه هایی به یادگار مانده که در ادامه میآوریم:
خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض ميكنم.
پس از ابلاغ عرض سلام و سلامتي شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. اميد و آرزوي من سرباز اين هست كه هميشه خانواده محترم خودم، خوب و خوش باشند. پدر! نامه پر محبتت به دستم رسيد و از خواندن نامه شما و خواهر شهين خيليخيلي خوشم آمد و از خواندن نامه شما بسيار لذت بردم. اميدوارم كه هميشه از اين نامههاي كه همه اش سرشار از سلامتي شما و همسايگان ميباشد به دستم برسد. خيلي متشكرم پدر جان! سلام گرم پسر سربازتان را كه از شبهاي تاريكي و خستگيناپذير در سنگر می فرستد از جایی که مشغول نبرد با صداميان كافر ميباشد و سلام گرم تمامي رزمندگان اسلام را كه در سرزمين خشكيده از گرما و سرسبز از رگبارها و تركشهاي مرگبار دشمن كه تمام علفهاي خشكيده را خاكستر كرده و توان راه رفتن از بيرون سنگر را به رزمندگان اسلام نميدهد، بپذيريد.
آري پدر! اگر احوالي از اين پسرت خواسته باشي؛ خوب هستم و شب و روز به دعاگويي همه مشغول ميباشم. من حالم خيلي خوب هست. خدمت مادر بزرگوارم سلام عرض ميكنم و اميدوارم كه حالش خوب بوده باشد و هيچگونه ناراحتي از طرف من نداشته باشد و پدرجان! تنها ناراحتيم اين ميباشد كه دور بودن از شماها مرا ميرنجاند. خدمت خواهرهاي عزيزم كلثوم و سيما و مليحه را از قول من دعا برسانيد و خدمت محمدرضا و جلال را از راه دور روبوسي نماييد و خدمت خواهر شهين و حسن آقا سلام برسانيد. خدمت ميترا دعا برسانيد و بيتا و رضا كوچولو شهين خانم را عوض من روبوسي نمايد. خدمت عباس آقا و خاله مرضيه با بچهها سلام و دعا برسانيد. خدمت دايي حسن، دايي حسين، سلام برسانيد. خدمت تمام دوستان و فاميلها سلام برسانيد. خدمت آقا جعفر با خانواده سلام برسانيد. خدمت برادرم رضا هم سلام برسانيد. من حالم خيلي خوب هست و برايم هيچ ناراحت نباشيد. نامهاي كه در تاريخ نهم مرداد ماه 1360، در روز جمعه برايم نوشتهايد به دستم رسيده است و من در تاريخ هفدهم مرداد 1360، نامهتان را گرفتهام و در همان تاريخ جواب را فوري برايتان نوشتهام.
بر خون زچشم از دوري شما و آن برادر و كاكاي خودتان رضا هاشمي
در تاريخ هفدهم مرداد ماه 1360
************
پس از تقديم عرض سلام و سلامتي شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. اگر احوالي از اين فرزند سرباز خود رضا هاشمي خواسته باشيد؛ خوب هستم و شب و روز به دعاگويي شما و آن مادر محترم مشغول ميباشم و اميدوارم كه سلام مرا كه از شبهاي تاريك در سنگر كه غنچههاي قلبمان در سنگر بر روي اسلحهاي و بر روي ماشه اسلحه پر تكيه ميكنيم و در قلب دشمن فرود ميآوريم و سلام مرا آنجا كه ستاره مشتاق ما سربازان را در انتظار ميكشد و دشمنان رگبار مسلسل را مانند نقل و ستارگاني كه در تاريكي شب پيدا ميشود و ما در آسمان آن ستاره قشنگ را ميبينيم بر روي سرمان فرود ميآورند.
سلام مرا كه از
غرش خمپارههاي بيامان دشمن در شب تنبل و خسته كوفته مارا از خواب غليظ سياهي شب
بيدار مي كند و باران رگبارهاي مسلسل جويبار خشكيده كوهها و ... مانند چمن سبز
سفر ميدهد و غنچههاي قلب جوانان را در سياهي شب به هم ميشكفت. قلب پاره پاره اين
برادران مانند بوي عطر ياسهاي كه از سينه اين جوانان در شب برميخيزد و بوسههاي
كه در سايه ربوده شده خوشبختيهايي كه تنها خوب آلودگي شب ناظر آن بوده است، بيدار
ميشوند و شهيد شدن برادران و همسنگران دلپذير را در ياس تاريكي جان ميگيرند.
آري! خانواده گرمي اين هست زندگي يك سرباز اميدوارم كه به اين صورت نامه مينويسم؛ ناراحت نشويد چون خيلي دلتنگم چون كه مدت زياد هست برايم هيچ نامهاي نيامد و من احساس تنهايي ميكنم و نامه را به اين صورت مينويسم و ميخواهم آن قلبتان مانند گلي كه تازه سر بر فراز آسمان ميافكند، باز شود. برايم ناراحت نباشيد چون در قلبم اين ناراحتي شما را احساس ميكنم و توانايي خود را از دست ميدهم و چيزي كه مرا در جبهه حق باطل ميرنجاند، انتظار كشيدن نامه شما ميباشد و آنقدر چشم انتظار نامهتان ماندهام كه در چشمان خسته از انتظارمان اشك يأس ميورزد در دامان رگبار مسلسلها.
پدر جان! برايم ناراحت نباشيد. من اينجا بايد براي نامه همه منتظر بمانم. نامه همه را سفارشي بدهيد فقط نامه من هست كه نبايد به دستم برسد من حالم خوب هست خدمت خواهرانم دعا ميرسانم و خدمت آقا محمدرضا و جلال جون را عوض من دعا و عروسي نمايد. خدمت عباس آقا و خاله مريض سلام برسانيد و خدمت خواهر شهين و داداش حسن با بچهها سلام و دعا برسانيد. خدمت دايي حسن با خانواده سلام و دعا برسانيد خدمت دايي حسين و آقا اياحق با خانواده سلام برسانيد. خدمت كريمي با خانواده سلام برسانيد. خدمت علي با خانواده سلام برسانيد. خدمت منوچهر با خانواده از قلاني سلام برسانيد. داش جعفر و آقا رضا را از قول من سلام برسانيد. خدمت برادر عزيز رضا جان را سلام برسانيد. ديگر فكر نكنم كه در توي محل كسي مانده باشد فقط محسن آقا را هم از قول من سلام برسانيد. ديگر عرضي ندارم به جز سلامتي همه. منتظر جواب نامهتان. من حالم خوب هست.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری