نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - محمد سلطانی
روایت اسرای مفقودالاثر؛
طلبه « محمد سلطانی » از آزادگان استان ایلام در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: شب‌های طولانیِ زمستان فرصت خوبی بود برای عبادت، وقت فراوان بود و ما هم جز کتک‌خوردن‌های گاه و بیگاه مشغولیت دیگه‌ای نداشتیم. پیش خودم گفتم هر چند روز‌ها اذیت می‌شویم، ولی شب‌ها فرصت خوبی است برای عبادت و نوافل و خواندن نماز قضا؛ لذا شروع کردم خواندن نوافل یومیه. تا اینکه یکی از بچه‌های دلسوز به من گفت هر وقت که نگهبان‌ها رد می‌شوند تو را در حالت نماز می‌ببیند، یک وقت فکر می‌کنند تو طلبه هستی و جانت به خطر می‌افته پس حواست را جمع کن. ادامه این خاطره دوران اسارات را در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۹۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۸

روایت اسرای مفقودالاثر؛
ششم اسفند ماه سال ۶۵، سمبل تحمل و استقامت در برابر مشکلات برای ما اسرای در بند دشمن بود. یکی از عجایب زندگی‌ام که همیشه فکر و ذهنم را به خودش مشغول کرده، قدرت تحمل بچه‌هایی بود که در ضعیف‌ترین وضعیت ممکن از لحاظ جسمی قرار داشتند. در آن روز نه پتو و لباسی و غذایی از آسمان حواله شد و نه سربازی از دشمن هلاک شد، اما همه ما به وضوح دست عنایت و پُرمهر الهی را که مانند چتری بر سرمان کشیده شده بود رو می‌دیدیم. در ادامه این خاطره از آزاده ایلامی بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۷

روایت اسرای مفقودالاثر؛
بعد از حدود دو ماه از آغاز اسارت، برای اولین بار مقداری پرتقال کوچک و نیمه پلاسیده آوردند و با هزار منت بین بچه‌ها تقسیم کردند، ولی بدن بچه‌ها به‌شدت نیازمند اینگونه مواد غذایی بود. با یکی از بسیجی‌ها هم غذا بودم. بعد از تقسیم پرتقال‌ها به من گفت: یک دانه پرتقال بیشتر به من رسیده. چکارش کنم؟ گفتم بهتره به یکی از مجروح‌ها بدین وی هم بلافاصله بلند شد و پرتقال اضافه رو به یکی از مجروجین داد. واقعا عزت نفس بالایی می‌خواهد که در چنین شرایطی از آن بگذرید و به دیگری ببخشید و تازه از این هم بالاتر داشتیم افرادی رو که همان سهمیه خودشان رو هم نمی‌خوردند و به مریض‌ها می‌دادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۵

روایت اسرای مفقودالاثر؛
اوایل اسارت یکی از فرماند‌های بعثی دستور داد که اول صبح باید دور محوطه بدوید و چند دقیقه‌ای نرمش انجام بدهید. تعدادی رزمنده ایرانی کنار هم ورزش صبحگاهی شروع کردیم و در زادگاه صدام! خیلی باشکوه به‌نظر می‌رسید. نزدیک بود چشمانشان از حدقه بیرون بزند. باورشان نمی‌شد این‌ها همان‌هایی هستند که با کابل دنبالشان می‌کنند و تحقیرشان می‌کردند! چند دقیقه‌ای مات و مبهوت به این نظم و حرکات هماهنگ نگاه کردند آخرش کاسه صبرشون لبریز شد و بعد با کابل و چوب ریختند سر بچه‌ها و بزن بکوب شروع شد و ورزش تبدیل شد به تعقیب و گریز و غلتاندن بچه‌ها توی خاک محوطه... ادامه این خاطره آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

خاطره‌ای از آزاده ایلامی؛
دکتر « محمد سلطانی » از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای 5 سال 1365 در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد. وی در بیان خاطراتی از دوران اسارت می‌گوید: فاصله‌ بین دو رسیدگی مجرحین آنقدر زیاد بود که ناچار بودیم حداکثر صرفه‌جویی را در باندها انجام بدهیم، چون بعثی‌ها اهل اسراف نبودند. در ادامه خاطره این آزاده سرافراز منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

پدر شهیدان والامقام «حسن و حسین سلطانی» از شهدای استان کردستان پس از سال‌ها دوری از فرزندان دار فانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۴۵۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۳

محرم در اسارت(3)
دکتر « محمد سلطانی » از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای 5 سال 1365 در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد، وی در بیان خاطراتی از محرم در دوران اسارت می گوید: بردن نام آقا عبدالله الحسین(ع) در اردوگاه جرم بود و گریه کردن در این ماه شکنجه به همراه داشت. در ادامه کلیپ این مصاحبه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ به مناسبت روز جانباز از دوتن از جانبازان سرافراز آقایان محمد حسین آرزومندی آزاده و جانباز ۲۵ درصد و محمد سلطانی مهر جانباز ۳۰ درصد دیدار و تجلیل به عمل آمد .
کد خبر: ۵۳۱۰۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۸

خاطرات «حاج محمد سلطانی» آزادۀ ایلامی؛
نويد شاهد - از آنجایی که ثبت و ضبط خاطرات پیشکسوتان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس لازم و واجب است نوید شاهد ايلام اين بار ساعاتي پاي صحبت هاي حاج محمد سلطانی آزادۀ گرانقدر و راوی خوش صحبت نشسته است. مصاحبۀ ذیل فقط قسمت کوتاهی از خاطرات ایشان است که می‌خوانیم. وی در خاطراتش گفت: خانواده‌ام به خیال اینکه من هم شهید شده‌ام برایم تا چهل روز مراسم فاتحه‌خوانی برگزار کرده بودند.
کد خبر: ۵۰۲۹۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸

در طول جنگ تحمیلی خانواده های بسیاری بودند که نه تنها یک فرزند بلکه چند فرزند خود را فدای انقلاب و آرمانهای نظام کردند. از این میان می توان به خانواده های شهیدان سلطانی، سلیمانی، سلیمی و شبانی اشاره کرد که نوید شاهد این بار به معرفی فرزندان شاهد این خانواده ها پرداخته است.
کد خبر: ۴۷۴۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۳