خاطره ای از شهید "کاظم صادقپور"
نوید شاهد - خوب در خاطرم است لحظه آخر که میخواست از درب خانه خارج شود دوباره برگشت و با نگاه غریبی به تمام خانه نگاه کرد. گویا به او الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد. در ادامه متن کامل این خاطره را میخوانید.