همرزم شهید «احمد عبدالهی» به نقل از شهید می گوید: گلوله ها چنان می اومدن که رکعت اول رو با شتاب خوندم. یکدفعه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم و از ترس تیر و ترکش، فقط به جان خودم فکر می کنم؛ استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم؛ مثل همیشه.
نوید شاهد – احمد وقتي متوجه شد نگاهش ميكنم، قاب عکس را مقابل چشمم گرفت و در حالي كه ميخنديد، پرسيد:«به نظر تو چطور است؟» به او الهام شده بود كه شهيد مي شود و طولي نكشيد كه همان قاب عكس ، كنار پنج قاب عكس ديگر قرار گرفت.
نوید شاهد – شهید عبدالهی ليوان را برداشت و گفت: همين آب را مي خورم، چشمش به آب بود. ناگهان اشك هايش سرازير شد و گفت: ما اين آب گل آلود را داریم. امام حسين (ع) و يارانش همين را هم نداشتند.
سایت نوید شاهد استان کرمان ویژه نامه سردار شهید «احمد عبدالهی» که شامل مجموعه ای از مطالب زندگی نامه، وصیت نامه، آلبوم تصاویر و خاطرات این شهید را در اختیار کاربران قرار داده است.
به منظور جبران بی احترامی روز گذشته گفتم: «ببخشید، من خدمت شما قبلاً نرسیده بودم و دیروز شما را نشناختم.» خیلی خونسرد پرسید: «مگر چه شده؟ چیزی یادم نمیآید، مگر موضوع مهمی بوده است؟» تازه متوجه شدم که بی خیال این حرف هاست.
تعدادي از دوستان و همكارانش را جهت افطار دعوت كرد. مراسم مردانه بود. نماز و افطار و دعاي توسل تا نيمه هاي شب طول كشيد. وقتي همه رفتند، ظرف زيادي براي شستن جمع شد.
در مقابل چشمان حيرت زدهي مهمانهايي كه هنوز ايشان را نميشناختند، بلند شد، وضو گرفت و به مسجد رفت. وقتي به مجلس عروسي برگشت، نمازش را به جماعت خوانده بود.
احمد عبداللهي که به عنوان يک بسيجي ساده و بي ادعا در جبهه حضور يافته بود، رفتـه رفتـه چنان شايستگي، جسارت و شهـامتي از خود نشان داد که مسئوليتهايي را به او واگذار کردند.
چنان با آن دو جوان گرم گرفت كه تصور كردم سال ها يكديگر را ميشناسند. چند لحظه با آن دو صحبت كرد. وقتي حرف هايش تمام شد، جوانها احساس خجالت و شرمساري كردند. احمد راه امر به معروف را پيدا كرده بود.
شهید احمد عبدالهی نهم مرداد ۱۳۳۵، در شهر کرمان متولد شد. وی در بیست وسوم دی ۱۳۶۵، در بیمارستان شهید فقیهی شیراز بر اثر صدمات ناشی از جراحات جنگی به شهادت رسید.
با فرماندهان شهید عملیات کربلای5 لشکر41 ثارالله(1)؛
امروز بايستی قدرت اسلام را به جهان استکبار بفهمانيم، در سايه ی ايثارگری ها و مبارزات فرزندان لايق ماست که آمريکای جهانخوار ذلت را پذيرا شده، ما در سايه ی اين جنگ فهميديم ملتی که مبارزه ندارد بايد ذلت را قبول کند .