دانیکش

دانیکش
خاطره

اسلحه ام را آماده کن/ خاطره اي از شهيد صديق سليمي

وقتی پدرم خواست مأموریت برود، ناراحت شدم. پدرم گفت : تو نباید ناراحت بشوی. باید بلند شوی و اسلحه و مهمات مرا بیاوری تا آماده اش کنم...
طراحی و تولید: ایران سامانه