خاطراتی از شهید رضا کاتبی
هنگامی که رضا به مرخصی آمده بود شب موقع خواب رسید و روی زمین خوابید. من به او گفتم مادرجان رضا چرا روی زمین خوابیدی، گفت: مادر دوستان من در جبهه روی خاک و سنگ می خوابند اگر من در اینجا روی تشک با راحتی بخوابم در پیش آنها شرمنده میشوم پس بهتر است این جا هم روی زمین بخوابم تا وقتی که به جبهه رفتم وجدانم ناراحت نباشد و آنجا هم بتوانم به راحتی بخوابم.
کد خبر: ۴۴۹۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۷
مادر شهید جمشید بیگدلی از فرزند برومند خود چنین روایت میکند: بهش گفتم جمشید دوست دارم عید امسال تو هم کنارم باشی.می گفت مامان مطمئن باش من تا سه روز قبل از عید کنارتم. بعد از کلی حرف زدن انقدر بالای سرش بودم تا خوابش برد.
کد خبر: ۴۴۹۱۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۸
مادر شهید محرمعلی صالحی از فرزند برومند خود چنین میگوید: برای رفتن به جبهه از ترس اینکه من اجازه ندهم دو نفر از دوستانش را به عنوان سپاهی به خانه فرستاده بود و به آنها گفته بود یک جوری از مادرم اثر انگشت بگیرید او سواد ندارد. نمی فهمد رضایت نامه است.
کد خبر: ۴۴۹۰۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۵
خاطراتی از شهید محسن احمدزاده
رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم.
گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟.
گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
خاطراتی از شهید محمد حسن پریمی
من يك بسيجيام، رهبرم را دوست دارم اسلام را دوست دارم،ميدوني اگر من و امثال من نرن هزاران پيرزن و پيرمرد ديگر از بين ميروند و در حالي كه اشك صورت سفيدش را نمناك ميكرد. خود را در آغوش برادر انداخت و گفت: مانعم نشو داداش من خوانده شدم و به آسمان نگاه كرد و گفت: به كرانه آبي خدا خوانده شدم.
کد خبر: ۴۴۸۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸
خاطره هایی از شهید حسین عسکری
یاران همه سوی مرگ رفتند بشتاب که تاز ره نمانی
ای خون حماسه در رگ دین برخیز نماز خون بخوانیم
کد خبر: ۴۴۸۴۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶
شهیده ام هانی حیدری بیست و هفتم آذر ١٣١٣ ، در روستای خیرآباد از توابع شهرستان ابهر به دنیا آمد.
کد خبر: ۴۴۷۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۷
یادمان سی و دومین سالروز شهادت 70 دانش آموز زنجانی
رحیم حاج میری در خاطرات خود از روزهای بمباران مدرسه کوچه بینش چنین روایت میکند: هر کس به سمتی میدوید تا از اقوام خود خبری به دست آورد. دوچرخه کبوتر نشانم را برداشته و در میان همهمهی مردم به سمت دودی که از انفجار برخواسته بود راهی شدم.
کد خبر: ۴۴۷۳۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۱
علیرضا نوری از دانشآموزان سال 1365 در خاطرات مربوط به بمباران خود میگوید: دلم گواه بد میداد و دلشوره گرفته بودم لحظاتی نگذشته بود که از رادیو شنیدم که میگفت شهر زنجان آماج حملات بمباران دشمن قرار گرفته و تعدادی از مدارس دخترانه و پسرانه زنجان مورد حمله هواپیماهای دشمن قرار گرفته است .
کد خبر: ۴۴۷۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۲
صبح خاطره «بچههای کوچه بینش» صبح روز دوم بهمن ماه 97 همزمان با سالروز واقعه بمبارانهای مراکز آموزشی و مسکونی سال 1365 برگزار میشود.
کد خبر: ۴۴۷۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۲
مصطفی جلدی یکی از رزمندگان استان زنجان در خاطرات خود میگوید: شهادت علیرضا برایم قابل باور نبود.تا ماه ها بعد از شهادتش گریه میکردم و آرام و قرار نداشتم.علیرضا رفت و تکه ای از وجود مرا با خود برد.
کد خبر: ۴۴۷۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۳۰
روایتی خواندنی از مادر گرامی شهید «مهدی امینی» منتشر شد
در خانه را زدم ديدم كه آقا مهدی در را باز كرد و روی تخت نشست و گلها دسته دسته می كرد و در رودخانه می انداخت و به من گفت جايم بسيار خوب است به مادرم بگويد اين قدر بی تابی نكند من هميشه به فكر او هستم و هميشه كنار او هستم اين قدر نگران نباشد.
کد خبر: ۴۴۷۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۰
سی و پنجمین محفل معنوی «بر بال خاطره»؛
سی و پنجمین محفل معنوی «بر بال خاطره » بزرگداشت شهید «سید مجتبی علمدار» روز پنجشنبه 27 دی ماه 97 در بابل برگزار می شود.
کد خبر: ۴۴۶۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
برای اینکه مطمئن شوم عاقلانه تصمیم می گیره، گفتم: چون دفتر آماده به خدمت سربازی نگرفتی، این جبهه رفتنات جزء سربازیت حساب نمی شه.موسی لبخندی زد و گفت : مطمئن باشید جایی حساب می شه که از سربازی خیلی بالاتره.
کد خبر: ۴۴۶۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۳
محمدجواد میانداری از رزمندگان غیور استان زنجان د خاطرات خود چنین میگوید: خبر بیماری امام هم از تلویزیون پخش شد، همراه با صحنههایی از ایشان که روی تخت بیمارستان بودند.
کد خبر: ۴۴۶۵۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲
خواهر شهید خلبان موسی الرضا پوررحمتی از سخنان برادر خود چنان روایت میکند: :” اگه دعا کنید شهید شم، اونجوری که خودم دوست دارم قول مردونه میدم همتونُ شفاعت کنم”.
کد خبر: ۴۴۶۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
مرتضی تحسینی از خاطرات خود چنین روایت میکند: گوینده رادیو شنوندگان را به شنیدن اطلاعیه ی مهمی در مورد ایران از طرف صدام در دقایقی بعد دعوت کرد.
کد خبر: ۴۴۶۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
خاطراتی از شهید احمد امی
پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند.
بعد از 2روز مبارزه سخت بین گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی که مردم به آنها کمک می کردند بسیاری از سربازان و مقامات ارتش به مردم پیوستند و چند پادگان و پاسگاه پلیس به دست مردم افتاد .
کد خبر: ۴۴۶۱۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
خاطره شهید محمد رضا حسینیان مقدم
شهید محمد رضا حسینیان مقدم، بيستم مرداد 1346، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش رضا، کارگر کارخانه حریر مخمل بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و يكم دي 1365، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است.
کد خبر: ۴۴۶۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
حاج معرفت الله محمدی یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در خاطرات خود میگوید: مهرماه سال ۶۳ در معراج شهدای کرمانشاه مشغول بودم. شهدا را از مناطق مختلف جبهۀ میانی می آوردند. بعد از شناسایی و تشخیص هویّت، آنها را با کامیون یخچال دار به تهران اعزام میکردند.
کد خبر: ۴۴۵۶۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱