در قسمتی از کتاب " آبادان 351 روز " که "هاجر پورواجد" داستانهای کوتاهی از شهر آبادان را در آن روایت میکند، میخوانیم: «یک سال و چند ماه، از پیروزی انقلاب نگذشته بود. حین بازسازی آبادان، متوجه حرکات مشکوکی شدم. ارتش عراق، رو به روی شهر نیرو پیاده کرده بودند و داشتند برای خودشان سنگر می ساختند، همه اینها را میدیدم اما تصور نمیکردم، مقدمه یک جنگ نابرابر باشد.»