آبادان 351 روز

آبادان 351 روز

برشی از کتاب « آبادان 351 روز »

در قسمتی از کتاب " آبادان 351 روز " که "هاجر پورواجد" داستان‌های کوتاهی از شهر آبادان را در آن روایت می‌کند، می‌خوانیم: «یک سال و چند ماه، از پیروزی انقلاب نگذشته بود. حین بازسازی آبادان، متوجه حرکات مشکوکی شدم. ارتش عراق، رو به روی شهر نیرو پیاده کرده بودند و داشتند برای خودشان سنگر می ساختند، همه این‌ها را می‌دیدم اما تصور نمی‌کردم، مقدمه یک جنگ نابرابر باشد.»
معرفی کتاب؛

« آبادان 351 روز » به قلم هاجر پورواجد

اولین اجساد را که به گلستان شهدا بردیم تا دفن شان کنیم، عراقی ها متوجه تحرک شدند. خمپاره زدند. اجساد مجدد ترکش خوردند. چند نفر دیگر زخمی و شهید شدند. از آن روز به بعد شهدا را شبانه دفن می کردیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه