به روایت همسر شهید

به روایت همسر شهید

بوسه‌ی امام بر سر ناصر

شهید «ناصر بهداشت» علاقه زیادی به امام داشت، زمانی که به دیدار خصوصی امام (ره) رفت، امام سر ناصر را بوسید و سخنی زیر گوشش گفت که ناصر آن حرف امام (ره) را به هیچ کس نگفت. ناصر به جبهه عشق می‌ورزید و زمانی بهترین رزمنده در جبهه معرفی شد.
روایتی خواندنی از همسر گرامی « شهید مهدی ثامنی راد » برگرفته از کتاب «عطر شهادت» را در ادامه می خوانید؛

ذوب در مکتب شهادت!

رابطه اش با شهدا و خانواده های آن ها عالی بود. هر جا خانواده شهیدی می دید بسیار تکریم می کرد و برایشان ارزش احترام زیادی قائل بود. پدر بزرگ و مادربزرگم که پدر و مادر شهید بودند، آن قدر این سالها از مهدی محبت دیده بودند که الان می گویند داغ مهدی برای ما خیلی سنگین تر از داغ پسر خودمان است.
روایتی خواندنی از همسر گرامی « شهید مصطفی صدرزاده » برگرفته از کتاب «سیدابراهیم» را در ادامه می خوانید؛

بعد از شهادت!

یک بار که قرار بود کسی را برای انجام کاری قانع کند. وقتی از او در مورد آن کار پرسیدم؛ گفت: «هر چه می گویم قبول نمی کند.» گفتم: «پس حالا چه کار می کنی؟» گفت: «دیگر سپردم به بابا! خودش انجام می دهد!» و من از این حرفش فهمیدم که شهادت آقا مصطفی کاملاً برایش هضم شده است...
طراحی و تولید: ایران سامانه