غل و زنجیر

غل و زنجیر

ماجرای شهیدی که وصیت کرد غل و زنجیر به دست و پایش ببندند!

نوید شاهد - سراغ حاج آقا حقيقي امام جماعت مسجد جامع کرمان رفتم، وصيت نامه شهید "غلامحسین خزاعی" را نشان دادم، حاج آقا متحير شد. به گريه افتاد و گفت: «‌کمتر کساني ديده و يا شنيده ام که به اين حد از رشد و کمال برسند. از صدر اسلام تا کنون بي‌سابقه است.» بعد هم سفارش کرد به وصيت شهيد عمل کنيم.
سالروز ولادت

شهادت سرباز مظلوم با دستان بسته در غل و زنجیر / خاطره منتشر نشده

هيچ شهيدي مانند شهيد من غريب نبود، وقتي پیکرش را برديم به خاك بسپاريم، اين تكه ها را بهم زديم، ديديم كه يك زنجير دو متري با يك قفل كه به هم پيچيده شده بودند درون تابوت است، من اين زنجير را برداشتم كه گوشت به آن چسبيده بود..
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه