شما تشنه عروسی من

شما تشنه عروسی من

من تشنه‌ی حفظ دین هستم و شما تشنه‌ی عروسی من

پدر شهید می‌گوید: زمانی که می‌خواست به جبهه برود به او گفتم بمان و نرو می‌خواهیم برایت زن بگیریم و او در جواب گفت: این کجا و آن کجا. من تشنه‌ی حفظ دین هستم و شما تشنه‌ی عروسی من. تا جنگ تمام نشود ازدواج نمی‌کنم حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد.
طراحی و تولید: ایران سامانه