زندگینامه - صفحه 71

زندگینامه

اسناد شهید "بهرام خان‌ محمدی"

نوید شاهد تصاویر اسناد "بهرام خان محمدی" را در سالروز شهادتش منتشر کرد.

تصاویر ناب از شهید "بهرام خان‌ محمدی"

نوید شاهد تصاویر شهید "بهرام خان محمدی" را در سالروز شهادتش منتشر کرد.

پلاک/ شهادت هدیه معصومیت او بود

نوید شاهد نماهنگ زندگی شهید "فاطمه امینی" یکی از شهدای بمباران استان زنجان را منتشر کرد.

پلاک/ نماهنگ زندگی شهید "رسول باقری"

نوید شاهد، نماهنگ زندگی شهید "رسول باقری" را منتشر کرد.

تصاویر دست نوشته‌ های شهید "عباس محمدی"

نوید شاهد تصاویر دست نوشته های شهید "عباس محمدی" را در سالروز شهادتش منتشر کرد.

اسناد شهید "عباس محمدی" به روایت تصویر

نوید شاهد اسناد شهید "عباس محمدی" را در سالروز شهادتش منتشر کرد.

شتر دیدی... ندیدی....!

همرزم شهید "مجتبی نظری" در سنگر تیربار، پشت تیربار بود و نگهبانی می داد. در حین تیراندازی بود که پایه تیربار سر می خورد و می افتد در یک لحظه ده، دوازده تیر به دور و مجتبی اصابت می‌کند.

خواب شهادت

همرزم شهید "ابوالفضل نظری" می‌گوید: روزی یکی از بچه‌ها رفت و گفت؛ ابوالفضل تو را در خواب دیده ام که شهید شده اید آن روز اصلاً غذا نخورد.

آخرین دیدار

همسر شهید "عیوض ندرلو" می‌گوید: وقتی آماده رفتن می شد از او خواستم بگذارد برای بدرقه اش بروم وقتی از خانه خارج شد طاقت نیاوردم به محل اعزام رفتم.

برگزاری مراسم چهلم "الناز نبیی"؛ شهید راه حق و دانش

مراسم چهلم "الناز نبیی" شهید راه حق و دانش امروز در مسجد جامع زنجان برگزار می‌شود.

بدرقه‌ای به یاد ماندنی

همسر شهید "حسین نجفی" چنین می‌گوید: تا نیمه های شب منتظر بودم که خبر دادند خیلی از رزمنده‌ها را موقع برگشتن به مقر شان شهید کردند با خودم گفتم نکند حسین نیز شهید شده است؟.

دو روز قبل از شهادت

مادر شهید "عباس نباتچیان" می‌گوید: ماه شعبان روز تولد حضرت ابوالفضل (ع) به دنیا آمد به خاطر همین نامش را عباس گذاشتیم قبل از شهادتش من در اتاق خوابیده بودم که در خواب دیدم سیدی نورانی به داخل اتاق آمد.

شهادت؛ مثل ماه مبارک رمضان

مادر شهید "خلیل نقدزاده" چنین می‌گوید: یک مدت طولانی بعد از رفتنش به جبهه ۱۵ روز به مرخصی آمد. گفتم: خلیل چه شد که آمدی؟ گفت نمی خواستم بیایم.

چهل تن

مادر شهید "یداله نصیری زرندی" بیان می‌کند: قبل از به دنیا آمدن یداله خواب دیدم مرده ام و مرا همان جایی دفن کرده‌اند که الان مزار یداله آن‌جاست من داخل قبر دراز کشیده ام اما می ترسیدم.

نگهبانی تا شهادت

مادر شهید "رجبعلی بالایی" از فرزند خود چنین می‌گوید: پدرم در خواب دیده بود بعد از دختر فوت شده ام پسری به من عطا می‌کند که بلند قامت و قوی است اما سیدی وارد خانه شده و او را بغل میکند و با خود می‌برد.

کلکی که گرفت

مادر شهید" حسین تجلی" می گوید: خوب نقش بازی کرده بود. توی کردستان وقتی عراقری ها را دیده بود کنار دیگر دوستانش دراز کشیده بود.

ویژه نامه "خاطرات فرماندهان شهید استان زنجان" (1)

جبهه اردوگاه بزرگ خداپرستان بود. تفرجگاه سرخي كه سالكان عشق در آن به گلگشت عرفان و معرفت مي‌پرداختند و گلبانگ وصل سر مي‌دادند. در این میان فرماندهان نقش‌های بسزایی در دفاع مقدس ایفا کردند و راه و سیره سیدالشهدا(ع) را در پیش گرفتند.

مردان بزرگ ایستاده می میرند

«وقتی برگشتم، دیدم گلوله ضدهوایی که علیه نفرات استفاده می کردند از جلو به سرش اصابت کرده، اما او همچنان سرپا ایستاده بود. لحظاتی بعد یکباره به زمین افتاد! » آنچه خواندید، خاطره ای به نقل از همرزم شهید "رضاعلی اعرابیان" است که نوید شاهد سمنان، شما را به مطالعه زندگینامه این شهید بزرگوار و متن کامل این خاطره دعوت می کند.

سربازى كه تسليم حكم تاريخى امام شد

شهيد "شعبانعلى آقاميرزايى" برای گذراندن خدمت سربازی به شهرستان اهواز رفت. حدود یک سال از خدمتش نگذشته بود که به حکم تاریخی امام، سرفرود آورد و به همراهی سربازان از پادگان خارج شد. ادامه زندگينامه اين سرباز شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

اسلحه ژ3 عباس را به آرزویش رساند

شهيد "عباس تبريزى"از شهدای شهر آمل است که در سالهای انقلاب پس از تلاش چند روزه توانست با به دست آوردن اسلحه ژ3 به آرزویش برسد و خود را به جمع پرسنل نیروهای هوايی و دیگر نیروهای انقلابی برساند. داستان زندگى اين شهيد مبارز را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
طراحی و تولید: ایران سامانه